درود بر انسانیت:
در گسترهی الهیاتِ بدون مرز، گرچه ادیان و مذاهب جایگاهی ندارند، ما به شخصیتهایی احترام مینهیم که حقیقت را اولویت قرار میدهند. در این میان، کرامت و قداست شخصیت پاپ فرانسیس شایستهی احترام و تأمل است، زیرا که پاپ فرانسیس نهتنها رهبری جامعهی کاتولیک در جهان را عهده دار بود، بلکه بهعنوان انسانی که از محبوبیت مردمی برخوردار بوده، در حمایت از اقشار محروم و طبقات فرودست در سطح جهانی، حضوری اثرگذار داشته است.
شجاعت او در بیان برخی از اسرار که بسیاری از هملباسان او از بیانش پرهیز داشتند مانند موضوعاتی درمورد بهشت و جهنم و آدم و حوا، قابل تقدیر است. این رویکرد باید الگو و سرمشقی برای همهی علما و روحانیون و رهبران دینی در همهی ادیان و مذاهب باشد که جسارت انتقاد از دین و اعتقادات خود را داشته باشند و نقاط ضعف و ناکارآمدی باورهای دینی خویش را برای آگاهی افکار عمومی بیان نمایند. همانطور که یکی از شخصیتهای اسلام در نجف با کمال ازخودگذشتگی اعلام کرد که «هزار و یک پرسش بر دامن اسلام بیجواب مانده است.». شایسته است که رهبران دینی امروز نیز به همان سان، پایبند به شفافیت و صداقت فکری و عملی باشند؛ چرا که در غیر این صورت، محکوم به مواجهه با داوری بیرحمانه و غیرقابل بخشش تاریخ خواهند بود.
با این حال، ما امروز درگذشت پاپ را از این منظر ارزیابی می کنیم و این پرسشها را مطرح میکنیم: اگر مسیح مردگان را زنده میکرد و بیماران جزامی را شفا میداد، چرا نماینده خود را در میان پیروان مسیحیت تنها گذاشت تا او با بیماری و رنج از دنیا برود؟ درحالی که به عنوان نماینده عیسی مسیح، باید حداقل تا صد سال عمر میکرد تا جامعهی مسیحیان جهان را هدایت میکرد؟ چرا در عصری که بشر بیش از همیشه نیازمند معنویت است، هیچ معجزهای از سوی آسمان ظاهر نمیشود؟
ریشهی این مشکل و تضاد، درباره خدایی است که پیامبران را به سوی مردم هدایت کرد. اگر آن روز معجزات عیسی مسیح باعث جذب مردم میشد، امروز باید شاهد امتداد جریان معجزهی عیسی میبودیم؛ که نهتنها نمایندهی خودش را شفا میداد، بلکه میتوانست با معجزاتش در عصر حاضر تمام مردم جهان را، از هر دین و آیینی، به سوی مسیحیت جذب کند ولی این کار محقق نگردید.
بدیهی است که علت را نمیتوان به بیاعتنایی عیسی مسیح، روحالله، به گرویدگان و به ویژه نمایندگان خود در بین مسیحیان دانست، بلکه علت، این خدای عیسی مسیح است که توجهی به گرویدگان ندارد و بین آنها و بیدینها فرقی نمیگذارد، و آنها را در بحرانها و شرایط سخت تقویت و تأیید نمیکند. همانطور که در اوکراین حمایتی از طرف خدای مسیح صورت نگرفت و مسیحیان در اوکراین نابود شدند. این در حالیست که پیروان عیسی مسیح در این قسمت از کرهی زمین، معتقدند که عیسی مسیح زنده است و به زودی برای هدایت جامعهی جهانی بازمیگردد.
بنابراین، در این عصر پیشرفتهی کنونی که بیش از هر زمان دیگری نیاز به معنویت احساس میشود، صراحت، صداقت و شجاعت در نقد و بازنگری در باورهای اعتقادی سزاوار ستایش و تقدیر است و باید الگویی باشد برای همهی علما و روحانیون و رهبران دینی در همهی مذاهب و ادیان که جسارت نقد باورهای دینی خود را داشته باشند و نقاط ضعف و ناکارآمدی باورهای دینی خود را برای تنویر افکار عمومی بیان کنند. بی گمان، تفکرانتقادی و بازنگری درباورهای دینی نشانهای از آزاد اندیشی و شجاعت فکری است، ترس از نقد و خودسانسوری، سرنوشت تلخ تاریخی و اتهامات سنگین در پی خواهد داشت، چرا که در برابر حقیقت، هرگونه اجتناب از بازنگری، میتواند به فریبکاری و سوءاستفاده از ایمان مردم منجر شود.
نهایتا، پاپ فرانسیس، از میان ما رفت، اما پرسشها همچنان برجای ماندند. شاید روزی تاریخ، نه با نهادهای مذهبی، بلکه با شجاعت فردی انسانها، مهربانتر باشد.
بروجردی، کاشف توحید بدون مرز
در حصر خانگی_تهران_ ایران
اردیبهشت ۱۴۰۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر