سال ۱۴۰۱ با تمام اتفاقات تلخ و شیرین به پایان می رسد. سالی پر از التهاب، حماسه و افتخار در وسعت بین المللی برای ملت ایران. سالی که انقلابی دیگر برای ایران رقم خورد. انقلاب به معنای یک تحول و دگرگونی اعتقادی که در طول استیلای ۴۴ ساله یک حکومت توتالیتر دینی آرام آرام شعله هایش روشن شد و در این سال به انفجار انجامید فریاد خشمی که از گلوی دختران و زنان ایرانی بیرون آمد و حمایت مردان و پسران را برانگیخت. آنها دست در دست هم از هر نژاد و قوم و رنگ در کنار هم به حاکمیت الله ساختگی و نمایندگانش، نه گفتند. این انقلاب در درون ایرانیان انجام شده است خواه به زودی منجر به تغییر حکومت سیاسی ایران بشود و خواه به درازا بکشد.
اینجانب
بعنوان یکی از نمایندگان آقای بروجردی و از موسسین نهاد مدنی برجردی، تلاشهای
بروجردی در مقابله با حکومت ایدئولوژیک ایران از یک سو و بهکارگیری
روشهای ابتکاری
و موثر درایجاد دگرگونی بنیادی در ساختار فکری و فرهنگی و ترویج تفکر نقاد در بین
اقشار مختلف مردم در دفع خرافات و تندروی های دینی از سوی دیگر را سالیانی سال است
شاهد بودهام. فعالیتهای سیاسی بروجردی به دلیل اعتقاد به لزوم برقراری یک حکومت
سکولار در ایران به منظور رهایی از استبداد دینی که یکی از بدترین انواع
استبدادهاست پیش می رفت. ایشان کمپینی را در طول سه دهه به راه هدایت می کرد که
حتی در مدت یازده سال حبس در زندان های مخوف ایران هم متوقف نشد و ادامه یافت.
ایشان از
داخل زندان نامه هایی برای مقامات مختلف سیاسی مذهبی در دنیا ارسال میکرد و در
آنها با اشاره به خفقان و سرکوب غیرقابل وصف مردم ایران ازصاحبان وجدان در سراسر
جهان تقاضا می کرد که به مردم ایران کمک کنند و آنها را در راه مبارزه برای آزادی
تنها نگذارند. فعالیتهای فرهنگی و اعتقادی بروجردی بصورت مطالعات و تحقیقات عدم
تطابق های اسناد و مدارک دینی بود وتدریس برای علاقه مندان از طریق تلفن زندان! که
این همه، در کتاب منتشر نشده ای به نام دایره المعارف ادیان گرداوری شد. در این
کتاب مخاطبین، بویژه باورمندان و متدینین، به تفکر نقادانه و نفی خرافات دینی از
طریق تشکیک و تردید و احتمال دعوت شدهاند.
چهل و
چهارسال است مردم چه در تهران و چه از شهرستانهای دور و نزدیک به بروجردی مراجعه
می کرده
اند، جلسات تدریس و مناجات او در دهه ۸۰، بخاطر حضور گسترده مردم، به
ناچار در استادیومهای ورزشی برگزار می شد که در فیلم ها و عکسها در کانال ها و
اخبار جهانی ثبت شده است. بروجردی یک شخصیت مردمی بوده هرگز تمایلی به خروج از
کشور نداشته و در کنار مردم و همسو با آنها همه این لحظات طاقت فرسا را در ایران
سپری می کند.
در
ابتدای شروع انقلاب اعتراضات مردم ایران،
اعمال تدابیر امنیتی برای او که پس از بیرون آمدن از زندان در شرایط حصر خانگی
قرار داشت چندین برابر شد و او که همواره صدای حق طلبی مردم را پژواک میداد، به
سکوت وادار شد. پرواضح است که بروجردی، از هر طریقی که بتواند با مردم مظلوم ایران
همصدا میشود، بطوریکه از حصر خانگی در اختناق کامل حقایق زندگی مردم را به صورت
درد و دل و همدردی با آنان و از طریق سرودن دردنامه شان به گوش همگان می رساند.
از دیار
من فقط یک غصّه مانده
در
وجودم نالههای دلخراشی تازه مانده
*******
امان
از دست دیندارِ ستمگر
که هر
چه میکند، فرمان ز اشرر
*******
مرگ،
مرا، فقر، مرا، ذلّتِ آزار مرا
قدر تو
را، زور تو را، ثروتِ جانانه تو را
*******
دیکتاتور،
الله شد چون جابر است
قاتل و
هم ضارب و هم کاذب است
کشتههای
کشورم از دست توست
قتل و
غارت از یَم الطاف توست
دین و
آیینم همه شلّاقی است
مذهب و
ایمان من قلّابی است
خلق را
اللهشان بر باد داد
ای دو
صد نفرین بر این الله باد
➖هر بلایی که سر ما میآید به نام الله است. نفرین بر این
اعتقادات آبا و اجدادی که جز خسارت و ضرر برای بشریّت چیزی نداشت.
********
نالههای
بچههای این زمان
هست
غالب بر هیاهوی مکان
جمله مردان و زنانِ مضطرند
کودکان بی پناه مغرمند
با این
وصف، ایشان امکان ارسال پیام نوروزی ندارند (سنتی که هر ساله انجام میشد). نگفتن
تبریک نوروز از زبان ایشان نشان دهنده اوج خفقان و فشاری ست که بر او وارد است.
مردمی
که به گواهی تاریخ در ابعاد مختلف اقتصادی،
اجتماعی، امنیتی به معنای واقعی زندگی نداشته و ندارند و برای داشتن یک زندگی
معمولی باید بجنگند و جان بدهند در جایی که حتی تهیه قوت لایموت هم برای مردم مشکل
است کودکان کار در خیابانها پرسه می زنند زنان از حقوق اولیه خود محرومند مردان
تحقیر و توهین را تحمل می کنند، دانش آموزان در مدارس مورد تهدید جانی هستند و به
آنها حملات شیمیایی میشود، دستگیر شده و به آنها تجاوز میشود و... همه مردم به
امید رسیدن به یک <زندگی به معنای واقعی> روز و شب را سپری میکنند.
سعی میکنند با گفتن تبریکهای نوروزی شعلههای امید را زنده نگه دارند. نوروز
برای مردم ما فقط شادی کردن و روییدن جوانه و شکوفه زدن درختان نیست برای آنان نو
شدن زندگی است که سالیان سال در انتظارش بوده اند و هستند و جان را بر کف گرفته در
خیابانها فریادش می زنند زن زندگی آزادی!
سال قدیم
است که جان میبرد
لقمهٔ
زهر است، به دل میدهد
*******
عیب
آمده بر همه ز این فقر فلک
عید
است تمسخر که شده زجرِ کلک
زندگی
پر رنجی که بروجردی، بعنوان یکی از همین مردم و در بطن این جامعه سپری کرده است نمونه
بارز زندگی نداشته یک فرد ایرانی است که برای بهبود وضعیت مردمش مبارزه کرده و جوانی
اش را هزینه کردهاست، بدنش که زیر بار شکنجههای یازده ساله زندان رنجور و شکسته
است، یادآور چگونگی وضع مردم ایران است، الان هم در اوج فشار امنیتی و تحمل دردها و
بیماری های ناشی از حبس و حصر، نه می تواند مبارزه علنی داشته باشد، نه می تواند ابراز
عقیده کند و نه حتی پیام نوروزی بدهد! کسی که در زندان هم ساکت نشد، امروز اما شدت
بیماری و افزایش خفقان و تدابیر امنیتی، شرایطی بدتر از زندان را برایش بوجود
آورده که نمیتواند حرکتی بکند.
کیست این
جانی که ما را میکُشد؟
نالهها در حلقمان سد میکند
کیست
آن ثروتمَدار حق کُشم؟
از فقیران
پشته کرده، ناخوشم
کیست
آن رحمان که داعی میکند؟
رحمتش
خشک و عذابم میکند
کیست
لطفش، چون سراسر نافی است؟
چونکه
الطافش همه، افسانه است
کیست
آن صاحب که مردم میزند؟
زور خود را بر رعیّت میتپد
کیست
کز دین شاخص است؟
خود
بساط زورگویی بر سر است
نیست اینها
جز یکی الله ما
قاتلان
را او مددکار عزا
با
امید رهایی مردم ایران در سال جدید
نوروزتان
پیروز
مریم
موذن زاده
*اشعار این نوشتار گزیدهای از تحریم سخن بروجردی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر