روز جمعه از قدیم الایام یک لطافتی به همراه
داشت و برای مردم خاطره خوبی بود.
جمعه همانند ایستگاهی برای تمدد اعصاب و تسکین
روح به انضمام کارهای دیگر شامل روابط خصوصی و بیرونی و بهداشتی و اقتصادی و .... بود.
ولی اکنون هر چه جلوتر می رویم همه چیز بی معنا
و ناگوار شده است، همانند میوه های امروزی که هر کدام دچار یک مشکل هستند و دیگر
از رنگ و شیرینی و لذیذ بودن خبری نیست. بر همین اساس همه هستی جذابیت خود را از
دست داده است و به هرجا نظر شود، مشت نمونه خروار می باشد. تمام ابزار خوشی از
مردم بدون استثنا گرفته شده، به طوری که حتی تصوری که ما از زندگی خوش دیگران
داریم، کاملا اشتباه است و بسیاری فقط یک حصار آبروداری را دور خود کشیده اند، در
حالی که از مسائل و مشکلات خانوادگی، اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی رنج می برند.
تمام مبانی کارآمد زمان که کارگشا بود، برای اهل
این دوران نابود شد. اگر زلزله بیاید، همه چیز را به طور ظاهری و باطنی ویران می کند،
ولی زلزله های روزگار بد آهسته و با چراغ خاموش حرکت می کنند. به طوری که انسان
گاه به خود می آید و می بیند که بخشی از وجودش از بین رفته است و بخشی از زندگی اش
نابود شد، دقیقا مثل همین بیماری کرونا که گفته می شود همه آن را خواهند گرفت، منتها
ابتلای آنها سبک و سنگین دارد.
آن لذتی
که در گردهمایی ها در ابعاد کوچک مانند خانواده و فامیل بود تا فراتر از آن در
اجتماع که جنبه تفریح و تفرج داشت همانند میوه های فاسد یا بدون طعم شده و لذتی ندارند.
گاهی افرادی که برنامه ریزی برای مسافرت کرده اند و همه امکانات آن مانند هوا،
ترافیک راه، خرج سفر و خودرو آماده و مهیا است، ناگهان در نیمه راه دچار گرفتاری
می شوند و گاه با خود من تماس هایی گرفته می شود که افراد از شدت گرفتاری از میانه
راه، سر در بیابان گذاشته و می روند و تمام خوشی های آنها در یک لحظه بمباران می
شود.
علت اصلی این گرفتاری ها این است که همه ما در
اسارت روزگار نحسی هستیم که تنها چاره گذران آن صبر و بردباری است. صبر به معنای
انتظار است و انتظار هم مایه می خواهد. سرمایه انتظار، معرفت است و معرفت جایگاه
دارد که آن جایگاه در واقع دانشگاه الهیات ظهور است. دانشگاه معلم لازم دارد و آن
آموزگار، همان معلم ثانی است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این اتوموبیل سرنوشت ما
دارد از کوه به پایین می افتد که همانند جاده ای است فوق العاده شیبدار، خطرناک و غیر
قابل کنترل. چه راننده ماهر باشه و چه نباشد، این خودرو از دست هدایت کننده خارج
شده و در سرازیری سقوط است.
در دین سنتی می گویند روز جمعه، روز استغفار و
توبه است. در معرفت انتظار، روز جمعه همانا روز ترحم جویی است. باید به آن قدرت
مافوق، التماس کرد که به ما انسان ها رحم نماید. وعده هایی که در ادیان داده شده
است همانند گفته قرآن که می گوید “ولله یخفف عنکم“، هرگز اجرا نشد. هیچ کس نتوانست
ایمان آورد و گفته قرآن که “ان الذین آمنوا“ است، تامین نشد و همه انسان ها همانند
“ان الانسان لفی خسر“ شدند.
آن وعده “الا ما رحم ربی“ مفقود شد و همه انسان
ها گرفتار “ان نفسی لاماره باالسوء“ شده اند.
هر گاه روزگار بر شما تنگ شده است، با هر زبانی
که دوست دارید دعا کنید.
وقتی که می دانید هیچ دادستانی ندارید، هیچ
دادخواهی ندارید و هیچ دستگیری ندارید، در آن هنگام به رب الارباب بیشتر توجه
کنید.
خدا نگهدار
بروجردی، خرداد 99
از اینجا بشنوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر