۱۳۹۹ اردیبهشت ۶, شنبه

بشر، گمشده معلق در خلأ جهالت زمین است.

پادکست حلقه های مفقوده، شماره 5
سلام
خدمت شما عرض می‌کنم که تاکنون صحبت و بحث در این عالم وسیع بسیار بوده است، وعظ، اندرز، سخنرانی، نصیحت و مباحث علمی و خیلی مطالب بوده که تاریخ به طور گسترده همه را ثبت کرده است. ولی آن چه بسیار مهم است این که بالاخره ما باید چه زمانی خودمان را پیدا کنیم؟ ما گمشده خلقت هستیم.

در واقع ما دارای ابعاد وسیعی در روح و جسم هستیم که شامل اعصاب و احساس، رویا، خواب و بیداری می باشند. بشر گمشده معلق در خلأ جهالت زمین است. تمام انبیاء و اوصیا و اولیا آمدند که آدمی را از این تاریک خانه زمان نجات بدهند، اما نتوانستند! نه تنها نتوانستند، بلکه همان چراغ های  سوسو کننده ای که در خلقت بشر بود را نیز کم کردند و بعد همانند فوت کردن از بین بردند. علم هم با تمام گستردگی، طمطراق و جار‌ و‌ جنجال خود آمد تا دست بشر را بگیرد، ولی آن هم فقط عطش را زیاد کرد. یعنی در هر رشته علمی همه محققین آن و ملتزمین فنون آن چشم به راه آینده هستند که پاسخ یا پایان این مسئله چه می شود و این گره کی باز می شود.
در عالم سیاست هم همین طور است. سیاسیون آمدند که برای انسان ها فضای باز تنفسی ایجاد کنند، ولی آنها همان مقدار اندک مجاری نفس کشیدن را هم بستند. پس اکنون خود ما باید برای خودمان یک کاری بکنیم. اگر قصه گذشته را بررسی کنیم، می بینیم که هیچ کس باری از دوش بشر برنداشت، پس خود انسان باید برای خودش تلاش کند.
در واقع شما معلم خودتان هستید، مربی خودتان هستید، آموزگار خودتان هستید، استاد خودتان هستید، صاحب خودتان هستید، مرجع خودتان هستید، این اراده ها را به عنوان وجوه اختیار می توان در یک حوزه جمع کرد. ولی تمام آن باید متصل به یک قدرتی بشود، چون ما نمی توانیم گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم، نمی توانیم با سختی ها مبارزه کنیم و نمی توانیم از دالان تنگ و تیره و تار زمان خارج بشویم.
ما دانستیم که هیچ کس به درد ما نمی خورد، خود این نیمی از دانایی است. اکنون باید سر نخ را پیدا کنیم، مرجع اصلی را پیدا کنیم تا ما را، من را، شما را، ایشان را، همه را از این سرگشتگی، سرگردانی، حیرت و درجا زدن نجات بدهد. آن فقط ذات اقدس کبریایی است که به عنوان گرداننده واقعی هستی دارد کار خودش را انجام می دهد و ما به او نیاز داریم. ما احتیاج داریم که او را بشناسیم، چون وقتی که او را بشناسیم، خودمان را فهمیده ایم. وقتی که خودمان را درک کنیم، همه چیز حل شده است.
روی این مسئله بیشتر دقت کنید که ما یک گمشده ای داریم که اسم آن را «هو» می گذاریم،  یعنی او! چون نمی دانیم که گمشده کیست، فقط می دانیم که گمشده داریم، یعنی آن که باید ما را اصلاح کند، آن که باید ما را نجات بدهد، آن که باید به ما اصالت بدهد، قداست بدهد، هویت بدهد! می دانیم یک کسی هست و الان در دسترس نیست و بشر در طول هزاران سال هم در شناسایی آن ناموفق بوده است. دست به دست همدیگر بدهیم و در معرفت آن بزرگ بزرگان، بکوشیم.
خدا نگهدار
بروجردی، اردیبهشت 99
از اینجا بشنوید.

هیچ نظری موجود نیست: