ســلام بر همهٔ صاحبان وجدانی که امرار معاش آنها از دریچه «دین» و
«سیاست» نيست و فردای ناپایدار خود را نمیسازند؛
"درود بر شمـا"
اینکه شما بعد از چهل سال از سیاست فاصله گرفتید، بسیار قابل تأمل و سپاسگزاری است.
اینکه شما بعد از چهل سال از سیاست فاصله گرفتید، بسیار قابل تأمل و سپاسگزاری است.
بنده بعد از رفتن به زندان و آن دورهای که سپری شد، مانورِ در
ماهوارهها و طرحِ در مجامع سیاسی، در نیمهٔ زندان به این نتیجه رسیدم که همهٔ
اینها بازی است و همانجا در وجدان خودم توبه کردم و از این راه بازگشتم.
سپس طبق اسناد و مدارک بسیار زیاد که در یک کتاب به نام «دایره
المعارف ظهور» جمعآوری کردیم، یافتم که «دیانت» نیز مانند «سیاست» است؛ یعنی در
این بازار هم خبری برای منافع ملل نیست.پیام من به همه سیاستمداران، این است: همه شما میدانید كه در درونتان
چه خبر است و خودتان، خودتان را بهتر از همه میشناسید و میدانید که تمام گذرانِ
صبح و شب شما فقط برای مطرح شدن، گسترهٔ منافع و بدست آوردن آراء بیشتر است.
در ابتدا که من از زندان بیرون آمدم، نسبت به همهٔ اپوزیسیونها، مجامع سیاسی و شخصیتهای صاحبِنظر در «معادلاتِ سیاست» موضعگیری تندی کردم و به آنها اعلام نمودم که تازه حنای شما برای من بیرنگ شده و تازه در زندان فهمیدم که همه اینها بازی است.
و بیچاره ملتها، تمام ملتها؛ همهٔ مللی که در کل دنیا وجود دارند، زیرا یک طرفِ صورتشان به وسیله سیلیِ سیاست و سمت دیگر آن با سیلی دیانت گلگون شده است.
و تا وقتی که «دیانت» و «سیاست» در جهان مطرح هست، هیچ یک از مردم رویِ خوشی را نخواهند دید و هیچ منافعی به هیچ یک از مردم دنیا نخواهد رسید. البته ما به این تعداد از ادیان رایجِ فعلی کاری نداریم. اگر در كل و در مجموع و بدون جار و جنجال و موضعگیریهای متعصبانه به این موضوع فکر کنیم که «دین» در طی هزاران سال برای خلایق چه کرده و چه گُلی به سرشان زده است؟ متوجه میشویم تمام وعدههایی که داد دروغ بود و زمانیکه دروغشان باز میشد، آنها به روزهای ناپیدا و نامحسوس به نام قیامت وعده میدادند که قرار است میلیاردها سال آینده منعقد گردد!و در «سیاست» هم همینطور، سیاسیون همیشه به دنبال «گروهِ خود» و تقویت «طیفِ خود» هستند و متأسفانه هم متشرعین و هم سیاستمداران، از خون ملتها میمکند.
تمام مردم دنیا نیز به خاطر بایکوت «سیاسی» و «دینی» خفه شدند.
«شریعتمداران» به مردم گفتند: «حرف نزنید»، چون کافر میشوید، خونتان حلال و اعدام میگردید!
«سیاستمداران» هم با هو و جنجال و تریبونها و وسعت عملی که در رسانههای جمعی داشتند، به تشکیل مافیای تبلیغی، رسانهایی و بنگاههای خبر پراکنی پرداختند. نمونهاش هم خود من، که کم مجازات نشدم، آن هم به خاطر چه؟ به خاطر اینکه خواهان «جدایی دیانت از سیاست» بودم و تنها یک «حرکت اعتقادی» داشتم؛ اما آنها، کسانی که در آن طرف مرز بودند کار اساسی نکردند. بهطوری که بعداً متوجه شدم که ما ملعبه و سوژه آنها شده بودیم تا ماهوارهها، ساعتهای خبری خودشان را پُر کنند و حکومتها هم چماقی بر علیه حکومت ایران باشند.و به شما شادباش میگویم که خودتان را از سیاست بازنشسته کردید. یعنی در حقیقت وجدان، انصاف و مروت شما، این رأی را در دادگاه درونتان به شما داد که همه چیز غلط و اشتباه بوده و رو به فنا خواهد بود.
در ابتدا که من از زندان بیرون آمدم، نسبت به همهٔ اپوزیسیونها، مجامع سیاسی و شخصیتهای صاحبِنظر در «معادلاتِ سیاست» موضعگیری تندی کردم و به آنها اعلام نمودم که تازه حنای شما برای من بیرنگ شده و تازه در زندان فهمیدم که همه اینها بازی است.
و بیچاره ملتها، تمام ملتها؛ همهٔ مللی که در کل دنیا وجود دارند، زیرا یک طرفِ صورتشان به وسیله سیلیِ سیاست و سمت دیگر آن با سیلی دیانت گلگون شده است.
و تا وقتی که «دیانت» و «سیاست» در جهان مطرح هست، هیچ یک از مردم رویِ خوشی را نخواهند دید و هیچ منافعی به هیچ یک از مردم دنیا نخواهد رسید. البته ما به این تعداد از ادیان رایجِ فعلی کاری نداریم. اگر در كل و در مجموع و بدون جار و جنجال و موضعگیریهای متعصبانه به این موضوع فکر کنیم که «دین» در طی هزاران سال برای خلایق چه کرده و چه گُلی به سرشان زده است؟ متوجه میشویم تمام وعدههایی که داد دروغ بود و زمانیکه دروغشان باز میشد، آنها به روزهای ناپیدا و نامحسوس به نام قیامت وعده میدادند که قرار است میلیاردها سال آینده منعقد گردد!و در «سیاست» هم همینطور، سیاسیون همیشه به دنبال «گروهِ خود» و تقویت «طیفِ خود» هستند و متأسفانه هم متشرعین و هم سیاستمداران، از خون ملتها میمکند.
تمام مردم دنیا نیز به خاطر بایکوت «سیاسی» و «دینی» خفه شدند.
«شریعتمداران» به مردم گفتند: «حرف نزنید»، چون کافر میشوید، خونتان حلال و اعدام میگردید!
«سیاستمداران» هم با هو و جنجال و تریبونها و وسعت عملی که در رسانههای جمعی داشتند، به تشکیل مافیای تبلیغی، رسانهایی و بنگاههای خبر پراکنی پرداختند. نمونهاش هم خود من، که کم مجازات نشدم، آن هم به خاطر چه؟ به خاطر اینکه خواهان «جدایی دیانت از سیاست» بودم و تنها یک «حرکت اعتقادی» داشتم؛ اما آنها، کسانی که در آن طرف مرز بودند کار اساسی نکردند. بهطوری که بعداً متوجه شدم که ما ملعبه و سوژه آنها شده بودیم تا ماهوارهها، ساعتهای خبری خودشان را پُر کنند و حکومتها هم چماقی بر علیه حکومت ایران باشند.و به شما شادباش میگویم که خودتان را از سیاست بازنشسته کردید. یعنی در حقیقت وجدان، انصاف و مروت شما، این رأی را در دادگاه درونتان به شما داد که همه چیز غلط و اشتباه بوده و رو به فنا خواهد بود.
بروجردی، تهران، حصر در منزل
12 آبان 98
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر