۱۳۹۷ بهمن ۲۴, چهارشنبه

در مسیر حقیقت

دوستان گرامی،  بروجردی، کاشف توحید بدون مرز، از چگونگی گام نهادنش در مسیر حقیقت با شما سخن می گوید. او صادقانه و شجاعانه به افشای ادیانی می پردازد که نجات بشریت را نوید داده بودند اما در این مسیر، به کلی ناکارآمد و ناتوان بوده اند.
درود بر شما، من به عنوان یک میراث بر دینی که تمام پدران و آبا و اجدادم حافظین شریعت و مبلغین دیانت و متعصب به اسلام بودند و تمام عصاره خون آنها در رگهای من جاری بود،

خودم هم بیش از چهل سال تحصیل، در موضوع نشر اسلام و مقابله با مخالفینش، تدریس، تحقیق، تالیف و سخنرانی داشتم! اما در زندان، یازده سال در بدترین شرایط، بهترین موقعیت روحی و جسمی خود را از دست دادم.
 به خلاف آن که جرم اولیه برای ورود به زندان، اشاعه دیدگاه اسلام منهای سیاست بود، در اثر فشار وارده از ناحیه دینمداران کم کم به تفکرات جدیدی رسیدم که معارض بود با افکار دینی پدرانم! 
در همان اوایل زندان این تفکرات جدید در ذهنم جرقه زد و مسببش هم این بود که گفتم من یک روحانی برجسته و از سلاله پیامبر با شجره دقیق، با اخلاص و بدون چشمداشت به مسایل اقتصادی، اجتماعی، اعتباری و از خودگذشتگی کامل، در ابلاغ حقایق دینی چهار دهه خود کشی کردم، اما این نبود مزد من! 
کم کم این فشارها باعث شد تا با عینک نوین، به سمت مطالعات جدید روی آورم یعنی تعصب را کنارگذاشتم.
تا آن زمان چون تعصب وجود داشت، همه چیز را توجیه می کردم هر چیزی را که عقل هم رد می کرد، حتی مطالبی که خلاف وجدان و عدالت بود!  از آن روز به بعد که دیدم را عوض کردم رفتم در اقیانوس اسناد و مدارک دینی دیدم که هم سر من کلاه رفته و هم سر پدارنم و هم تمام آنهایی که به عشق فرانروای هستی به دنبال ادیان و مذاهب رفتند! مجموعه آنچه که پیدا کردم و دسته بندی کردم و از مدارک دینی در تامین آن، چه سنی و چه شیعه تبدیل شد به یک دایره المعارف بزرگ که چندین هزار نسخه و مبحث و درس دارد.
وقتی که بدون غیرت بی جا و تعصب کورکورانه، به گذشته نگاه کردم، دیدم که هر آنچه که انبیا آورده اند، یک تخیلی بود اگر چه مقدس! یعنی قصدشان اصلاح جوامع بود، می خواستند وجدان و عدالت و شرف و فضیلت را اشاعه بدهند ولی نهایتا، آن خدایی که مطرح می کردند خاص کره زمین بود و کره زمین نسبت به هستی، ناپیدا و ناچیز و هیچ است، چگونه ممکن است، انسان از طریق مذهبی که خدا را خاص کره زمین کرده، به واقعیت های خداشناسی برسد؟
روی هم رفته به این نتیجه رسیدم که ادیان و مذاهب یک حرفی را می زنند و صاحب زمین و زمان یک چیز دیگری است و حقایقی را کم کم پیدا کردم و شما را در جریان برگزیده های آن قرار می دهم.

نخست آن که جوینده یابنده است،
دوم آن که، در مباحث حوزویِ گفته می شود: لا ادری نصف العلم، ، یعنی "نمی دانم" نصف دانایی است، وقتی که شخص نمی داند به دنبال دانایی می رود.
دیگر اینکه ما وقتی که مجموعه دارایی های دینی، معنوی و مذهبی را پشت سر گذاشتیم و مطمئن شدیم این ها به درد ما نمی خورد، آن عطش درونی، ما را به جلو می کشاند، الان در یک موقعیتی هستیم که بر اساس تعارضات می توانیم اصل را پیدا کنیم، یعنی آنچه را که در معرفت رب، در شاکله زمینی داریم و پیدا کردیم، کنار می گذاریم و در جستجوی آن عظمت، راه های باز و ممکن را پیدا می کنیم،
توجه کنید که بشر اگر روی یک چیزی تمرکز کند پیدایش می کند، همانطور که انسان بخواهد از شکم زمین یک زیر خاکی دربیاورد نهایت تلاشش را می کند و بالاخره درمی آورد! همانطور که دانشمندان در رشته های مختلف گره های زیادی را باز کردند، گره شناسایی خدا هم باز می شود، منتهای مراتب یک اجماع جهانی می خواهد، که کلا همه دست به دست هم بدهند هر کس در هر رشته ای هست، آنچه را که روی حساسیت های ماورایی به دست آورده در صفحه بریزد، قاعدتاً می تواند و ما هم چیزهایی را به دست آوردیم که منتظریم تا یک موقعیتی ایجاد بشود تا بگوییم، این یافته ها می تواند بشریت را به مقصد اصلی برساند.
بروجردی، بهمن 97
ایران، تهران – حصر خانگی



هیچ نظری موجود نیست: