در مدت یازده سالی که آقای بروجردی در زندان بود، گروه هایی از سازمان
عفو بین الملل، به طور داوطلبانه از ایشان حمایت می کردند و با نوشتن نامه های متعدد
از مسئولین حکومت می خواستند که ایشان را آزاد کنند از جمله دوستانی در دانمارک،
آلمان، بلژیک و لوگزامبورک، امریکا و .......
هر چند نام بردن از تک تک آنها امکان پذیر نیست، اما این افراد بدون
چشم داشت در تمام این سال ها، برای دفاع از حقوق یک انسان مبارز و نیک اندیش تلاش
کرده اند. اخیرا اعضای امنستی دانمارک، کارت پستال های زیبایی را برای آقای
بروجردی ارسال کرده اند و در آنها ذکر کردند که او را فراموش نکرده اند و همچنان
برای دفاع از حقوق او و آزادی بدون قید و شرط ایشان تلاش می کنند. آقای بروجردی در
پاسخ به این اقدام زیبا و انسان دوستانه، برای این عزیزان وهمچنین سایر
اعضای داوطلب امنستی در سراسر دنیا و همچنین تمامی افرادی که برای دفاع از ایشان و
حقوق از دست رفته ایشان تلاش کرده اند، پیام صوتی را ارسال نمودند و ضمن تقدیر و تشکر از تلاش های آنها، واقعیت های مهمی
را به اطلاع آنها و جهانیان رسانده اند که که در این ویدیو می شنوید.
یاد آوری می شود که آقای بروجردی، کاشف توحید بدون مرز، زندانی عقیدتی
سیاسی هستند که از سال 2006 تا 2017 زندانی بود و از اول ژانویه 2017 با گذاشتن
وثیقه ها و تعهدات سنگین به عنوان مرخصی درمانی به بیرون از زندان منتقل شدند و تا
به امروز به صورت حصر در منزل به سر می برند و از کلیه حقوق مدنی و انسانی محروم
هستند.
درود بر همه شما که خدمتگزاران بشر هستید
امروز بشریت بیش از هر چیز نیاز به عفو و گذشت دارد و این اغماض باید
از ناحیه مافوق آنها، از ابرقدرت ها گرفته تا حکومت ها و همه کسانی که بر انسان ها
نوعی حاکمیت دارند، صورت بگیرد.
شما سعی می کنید که خویشتن داری را پاسداری کنید. اگر انسان در روابط
اجتماعی، خویشتن دار و بردبار باشد، به دیگری ظلم نمی کند، به خودش هم ظلم نمی کند.
هنگامی که انسان خشمگین می شود، هم خودش به هم می ریزد و دچار مشکلات می شود و هم
این که به دیگران آسیب می رساند.
اهداف شما عالی است، گرچه شما که زیرمجموعه عفو بین الملل هستید و ایثارگرانه،
از خودگذشته، بدون چشم داشت و طمع، بدون مواجب و حقوق، دلسوزانه و بزرگوارانه کار
می کنید، ولی متأسفانه رده های بالا، حقوق بشر را از دید سیاست بین الملل نگاه می
کنند. مافیای سیاست جهانی امتحانش را پس داده است، آنها به فکر مردم نیستند و خودشان
را نگاه می کنند. نمونه اش را در جابجایی حکومت ها دیده ایم، در دهه های اخیر دید
ایم که چطور یک حکومت را که برای آنها شاخ شده است، نابود می کنند، ولی هنگامی که
حکومت بعدی می آید، حکومتی که هم آنها را بیشتر اذیت می کند و هم ملتش را بیشتر
آزار می دهد، به دلایلی بی تفاوت هستند. وقتی که یک انسان به وسیله حکومت های
پایین دست آن مافیا، در مباحث اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی مورد آزار قرار می گیرد،
آنها باز بررسی می کنند که ببینند آیا این شخص آسیب دیده با معادلاتشان راه می آید
یا خیر و بعد واکنش نشان می دهند.
علیرغم این که آنها برپایه این تفکرات اشتباه کردند، اشتباهاتی که
نمونه آن چهل سال قبل در حکومت ایران مشخص شد، یعنی هنگامی که شاه را برداشتند، با
این حساب که یک طیف بی دست و پایی سر کار بیاید که اطلاعی از سیاست و کشورداری
نداشته باشد تا آنها بتوانند پس از چند ماه یا چند سال حکومت را از این طیف بگیرند،
ولی نتیجه آن این طور شد! دراین چهل سال هم به ملت و هم به کشورهای اطراف، خیلی
فشار آمد.
من در زمانی که در زندان بودم و اعلامیه می دادم، به عنوان مدعی حقوق
بشر عمومی سخن می گفتم، مدعی العموم از سوی همه کسانی که به خاطر اعتقادات به
زندان رفته اند. من در زندان زجرهایی کشیدم که نتایج آن اکنون در وجودم آشکار شده،
یعنی اگر کسی می خواهد ببیند که در زندان های سیاسی ایران چه خبر است، باید من را
نگاه کند. با این حال چه در زمانی که در زندان بودم و چه وقتی که بیرون آمدم، هیچ گونه
حمایت جدی و واقعی از ما نشد، درحالی که حتی از درون زندان، پرچم دار جدایی دیانت
از سیاست بودم. اکنون یک نهضت فکری را برای نفی تمام ادیانی که طی هزاران سال
تحمیل عقاید بر ملل می کردند و مردم را مورد استثمار مذهبی قرار دادند، برپا کرده
ام. خدا می داند که من در زندان چگونه مبارزه می کردم و زیر فشار و خطر شکنجه و
اعدام، چگونه اطلاعیه های خطرناک خود را به بیرون رد می کردم؛ به گونه ای که یک
مورد آن که به دست حکومت افتاد و آن زندانی که بیانیه ها را بیرون می برد، به نقطه
نامعلومی بردند و سر به نیست کردند و من را هم که به دادگاه بردند که جعفر قدیانی دادستان
وقت گفت: این اعلامیه ها که تو می دهی، حتی گروه های تروریستی که از خارج با ما
مبارزه می کنند، این طور اعلان موضع نمی کنند.
ولی انعکاس این مبارزات فقط در حد اشباع اخبار در تلویزیون های سیاسی بود.
آنها فقط اسم ما را می آوردند تا هم اخبارشان پر بشود و هم یک وجاهتی از ما بگیرند.
بسیاری از مخبرین سیاسی به وسیله ما اعتبار پیدا کرده اند، اگر من و زندانیانی
همچو من نبودیم، این افرادی که اسامی شان را نمی خواهم بیاورم، هرگز معروف نمی
شدند. کسانی که از این راه پول به دست می آوردند، که چند نمونه اش را خودم در
جریان بودم که پول های سنگین به جیب زدند! در حالی که خانواده من اینجا متلاشی شده
بود و چون خانه من هم مصادره شده بود، آنها جا نداشتند بخوابند و چون اموال من مصادره
شده بود، در فقر کامل به سر می بردند، به طوری که پس از آزادی موقت از زندان، دیدم
که خانواده من حتی کفش هم نداشتند. آن مدعیان به نام من پول های سنگینی از جاهای
مختلف می گرفتند که همه این خیانت ها ثبت شده است. البته من از این ناراحت نیستم، بلکه
از این که چرا باید حقوق بشر دستاویز بازی های سیاسی بشود، تاسف می خورم. چرا وقتی
صدای یک انسان مظلوم بیچاره در اعتراض به حکومت در می آید، به جای این که از او
حمایت کنند، پل می سازند و از وی عبور می کنند؟ اکنون با این که من بیرون هستم،
ولی دارم ادامه همان زندان را سپری می کنم. یعنی در دوازدهمین سال ادامه حبس، در
حصر منزل قرار دارم. من اکنون امکان درمان ندارم، به دلیل این که اموال من را
مصادره کردند. از زمانی که به طور موقت از زندان بیرون آمده ام، عده ای خواستند
کمک کنند، ولی به علت حصر به من دسترسی نداشتند تا برای معالجات من اقدام کنند. عده دیگری هم که توانستند کمک مالی
کنند، من دلم نمی آمد که خرج خودم کنم، چون طیف محرومین و مظلومین کشور را می دیدم،
پس خرج آنها می کردم. اکنون من از سیاست کناره گیری کرده ام، نه تنها به دلیل این
فشارهایی که بر من هست و خانه ام در حصار دوربین ها و لباس شخصی ها می باشد و حتی تلفن
و موبایلم کنترل می شود، بلکه بی انگیزه شدم.
شما صدای من را به مسئولین دفاع از حقوق بشر در سازمان ملل و در جاهای دیگر برسانید و بگویید شما با این
روش باعث می شوید که بزرگان سیاست دل زده شوند، بی انگیزه و ناامید شوند و کنار
بروند. من هم اینک قدرتی دارم که می توانم با صدور اعلامیه و یا با چند سخنرانی در
کشور جابجایی ایجاد کنم. حتی خود حکومت هم این را می داند، چون من را با هزار غل و
زنجیر بیرون فرستاده اند. ولی من هرگز چنین اقدامی نمی کنم و البته از صمیم دل هم
نمی کنم! چون از ناحیه خارج نشینان جز خیانت به آرمان بشریت چیزی ندیده ام، بزرگ و
کوچک آنها همگی در فکر منافع خود هستند. آنها همیشه سبک سنگین می کنند، بزرگ کوچک
می کنند، توزین می کنند ببینند که آیا بروجردی باج می دهد یا نه؟ من شاید باج بدهم،
ولی نه به آنها! همان طور که به حکومت ایران باج ندادم که اگر می دادم، الان حال و
روزم خیلی خوب بود. چون آنها به من گفتند که تو استعدادت در جمع آوری مردم خیلی
خوب است، با ما همکاری کن، تو را به عالی ترین موقعیت ارتقا می دهیم. ولی از این مسائل
استفاده نمی کنم و وجودم آکنده است از نفرت نسبت به تمام آن مدعیانی که تاریخ نامشان
را ثبت کرد، آنهایی که انسانیت برایشان مهم نبود و فقط می خواستند که از آب گل
آلود ماهی بگیرند.
علت این که امروز ملت ایران با این که در بدترین شرایط اعتقادی،
اقتصادی، اجتماعی و امنیتی قرار دارند، ولی قیام نمی کنند، همین است. چنین نیست که
حکومت ایران زورش زیاد باشد، حتما می دانید که ابرقدرت بزرگ جهان، اتحاد جماهیری
سوسیالیستی شوروی از حکومت ایران قوی تر بود، ولی سی و هفت سال قبل فروپاشید. پس این طور نیست که حکومت
قوی باشد یا مردم خفه شده اند، نه! بلکه مردم مثل من انگیزه ندارند. ملت ایران آخر
خط را نگاه کردند که دوباره یکی دیگر مانند همین ها می خواهد سر کار بیاید و سپس
می ببینند که این مدعیان با من و با مثل من چه کرده اند. مردم می دانند که اگر این
مدعیان بیایند، دوباره می خواهند سفره های جدید برای خودشان بیندازند و استفاده
های شخصی کنند.
به هر حال من از زحمات شما تقدیر می کنم. شما هر جا که هستید و در هر
کشوری هستید که از بنده دفاع می کنید، من این دفاع را به حساب خودم نمی گذارم، بلکه
آن را به حساب دفاع از شخصی می گذارم که خودش را فدای اعتقادات راسخ کرده و قربانی
استبداد دینی شده. من هم اکنون حتی از عقاید گذشته ام هم برگشتم، من پیش از این
خواستار جدایی دیانت از سیاست بودم، ولی هم اینک اصلا نه سیاست را سیاست می دانم،
نه دیانت را دیانت می دانم، یعنی هر دو را تعطیل می دانم. چون هر دو امتحانشان را
پس دادند. نه ادیان و مذاهب مردم را به خدا رساندند، چرا که شریعتمداران فقط به
دنبال جیب خود هستند و دینداران می خواهند به نام دین و به نام خدا سفره ها پهن
کنند و همچنین در مورد سیاست هم باید گفت سیاست امروز موریانه خورده شده و سوراخ
سوراخ شده است. این سیاست ها هیچ دردی را از ملت ها دوا نمی کند.
شما
را به آن نیت پاکی که در وجودتان هست که باعث شده آستین ها را بالا بزنید و به
بشریت خدمت کنید، قسم می دهم که در هرجا توانستید صدای من را، صدایی که به وسیله
دوست و دشمن خفه شده و عقاید من و حرف من را برسانید. چون عقاید و افکار من در
داخل تحت خفقان مطلق است و در خارج هم سیاسیون سعی در انزوای کامل من دارند.
با سپاس
بروجردی، ژانویه 2019
ایران، تهران، حصر خانگی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر