داستان ورود دین به جامعه بشریت بسی اسرار آمیز
و نگران کننده و اسفناک است. ما سوابق مذاهب را از تاریخ ملاحظه می کنیم که در آن
موج عظیمی از استبداد دینی، استثمار مذهبی و استحمار عامه مردم دیده می شود.
همیشه دیانت از آن بالا تا پایین برای
گردانندگان سفره بوده است! ادیان از آن بالا مجبور بودند که برای حفاظت از خود،
قشون درست کنند و برای کشورگشایی، عنوان صادرات توحید را بگذارند و برای نابودی
همنوعانشان تیتر فرمان خدا را قرار بدهند. از آغاز تاکنون همواره چنین بوده است،
دقیقا مثل وضعیت سیاست! سیاست هم همین طور، دقیقا مثل دیانت بوده است.
یعنی من به این کشف رسیده ام که انسان ها از
هزاران سال قبل به وسیله یک قیچی بزرگ در سلاخ خانه مورد قتل واقع شده اند که دو
لبه داشت، یکی دیانت بود و یکی سیاست!
ادیان و مذاهب چه دستاوردی برای مردم داشت؟ آیا
جامعه آنها آرامش پیدا کرد؟ آیا نفوسشان آسوده شد؟ کسانی آمدند و قوانین وضع کردند
که انسان در آن مناسک به راحتی زندگی کند، اما شرایع دست و پایش را بست. شریعت
مداران چنان قهرآمیز عمل کردند که اکثریت قاطع مردم یا از درون از حیطه معنویات
خارج شدند یا از بیرون توبه کردند.
مگر می شود انسانی را با خشونت به چیزی وادار
کرد که آن را نمی پذیرد؟ یا برای پذیرش آن دنبال دلیل است؟
این که ما با شمشیر مردمی را وارد حوزه دیانت
کنیم، نتیجه اش این است که همان ها تشکیل قوای پنهانی می دهند و در اولین فرصت
ریشه همان دین را می زنند.
کما این که ما درباره اسلام شاهد بودیم که ورود
اجباری به این دین که شعار پیغمبر بود "اگر اسلام اختیار نکنید شما را می
کشم"، "مبعوث شدم به
رسالت"، کدام رسالت؟ رسالتی که پیدایش آن با قهر و غلبه است و امتدادش جهاد
است و تسخیر دیگر کشورها و تحمیل افکار بر دیگران! نتیجه اش همین مسایل می شود که سیاسیون جبهه
گیری می کنند و روزنامه نگار، محقق، جامع شناس یا فیلسوف را تحریک می کنند تا آنها
اقداماتی نامرئی و نامحسوس بر علیه دین بکنند.
هر دو اشتباه بود. این اشتباه دینداران واکنش
مخرب فرهنگی سیاسیون را برانگیخت و حرکت سیاستمداران واکنش های قهرآمیز دینداران
را برانگیخت.
این که عملیات انتحاری می شود و عده ای کشته می
شوند به جرم این که صحبت کرده اند یا چیزی نوشته اند، عکسی کشیده اند که تازه این
یک نوع خدمت به این دین است به خاطر این که وقتی آنها به این صورت موضع گیری می
کنند، کسانی که اعتقاد به اسلام دارند از لج آنها تعصبشان بیشتر می شود. پس اینجا
جای عملیات تلافی جویانه نیست که یک عده ای کشته بشوند. در هر دو جبهه، دست سیطره
گران دیده می شود، آنهایی که می خواهند یا به نام سیاست برای جامعه بشریت تبلیع
کنند، یعنی بخورند، یا به نام دیانت استحمار کنند که این عنوان در بین علما رایج
است، احمار یعنی خر کردن مردم به وسیله یک مشت اعتقاداتی که اگر زیر ذره بین برود،
چیزی از آن باقی نمی ماند.
به هر حال هر دو عمل اشتباه بود، اگرچه از ناحیه
آن مجله و کارمندانش، نیت آزادی اندیشه بود، یقینا خود آن چند نفر قصد اهانت به
عقاید دینی مسلمین را نداشتند، ولی افراد پشت صحنه و جریان های پشت پرده داشتند،
همان طوری که حکام کشورهای اسلامی هم پشت صحنه دارند و هیچ فرقی بین آنها نیست.
این افراد و جریان ها برای مقابله به نام دین یا
برای معارضه به نام حقوق بشر و به نام آزادی اندیشه نیاز به محرک دارند.
در کل اگر مردم جهان را آزاد بگذارند، دینمداران
تبلیغ نکنند، افکار را مسحور نکنند، شستشوی مغزی ندهند و تفتیش عقاید نکنند، از آن
طرف هم سیاستمداران به وجدان احترام بگذارند و از سیاست بازی های مافیایی دست
بردارند ، انسان ها به راحتی زندگی خواهند کرد.
بروجردی، ایران، تهران، حصر خانگی
ژانویه 2019
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر