در روزهای اخیر، موج وطن فروشی آخوندهای حاکم بر سرزمین ما
به دریای خزر رسیده که همواره در سرتاسر تاریخ، بخش جدایی ناپذیر ایران بوده است.
در حالی که ملت ایران از لحاظ اقتصادی در بدترین شرایط تاریخ خود دچار روزمرگی
شده اند و به سختی روزگار می گذرانند و از طرفی گرانی و فساد که ریشه در تبهکاری
حاکمان مذهبی دارد، موجب ویرانی اقتصاد و زیرساخت های کشور شده است، فاجعه واگذاری
بخشی از مام میهن به بیگانگان، دردی به دردهای بی درمان مردم مظلوم ما می افزاید.
اگر به واقع با دید درست بنگریم، تمام مسائل و مشکلاتی که
در اقتصاد، سیاست، اخلاق و اعتقادات برای این ملت تحت حاکمیت دینی رخ می دهد، با
هدف نابودی منافع مردم ما، برنامه ریزی شده است. اگر از چهار دهه گذشته که ملایان
در راس قدرت بودند، بیلان کار گرفته شود که مردم ما چه به دست آورده اند و چه از
دست داده اند، خواهیم دید که به جز فشار، خشونت، سرکوب و آزار و اذیت، دریافتی
آنها هیچ است، ولی آن چه از دست دادند همه دارایی و هویت آنها است، منافع ملی،
خزائن میهنی، معادن عمومی، ثروت های ملی، و از همه مهم تر اعتبار جهانی ایرانیان از دست
رفته است، به طوری که اکنون گفته می شود پول ایران در دنیا بی اعتبار است و اسفناک تر
این که خود ایرانی هم اعتبار ندارد. یعنی وقتی که شهروند ایرانی به خارج از کشور
مسافرت می کند، با دید زشتی به او می نگرند و او را به چشم تروریست، کلاهبردار و
دروغگو براندازش می کنند که این وضعیت بسیار بدتر از چپاول ثروت ملت ما است. ما ایرانیان در همه ابعاد خسارت
دیده ایم و ضرر و زیان مردم ایران، بیش از تحریم هایی می باشد که سال ها بر ما
اعمال شده است. هر چند بیگانگان ما را مورد تحریم قرار داده اند، ولی شوربختانه
خودی ها هستند که ما را از منافع ملی خود بی نصیب می سازند. خودی یعنی آن کسی که نام
او ایرانی است و در ایران حاکمیت دارد.
در زمان شاه فقید، ایران قدرت بلامنازع نیمه جنوبی این دریا
به حساب می آمد، ولی شوربختانه در پی انقلاب خانمان سوز سال 1357، روز به روز از
اقتدار ایران و ایرانی کاسته شد و ایران به تدریج به کام دشمن تاریخی خود روسیه
افتاد. در اثر ضعف حاکمان فعلی در مقابل روس ها و ملاحظات سیاسی و فرامنطقه ای
ملاها به ویژه در سوریه و کشورهای اطراف که به دلیل جاه طلبی مذهبی آنها است، روس
ها عنان اختیار را از حاکمان ما گرفتند و شرایطی را به وجود آوردند که اکنون
کشورهایی با کمتر از 30 سال سابقه تاسیس به سادگی ایرانیان را از حق خود در این
دریا منع می کنند.
اکنون سرمایه های ملی ایرانیان در خشکی و دریا در حال
نابودی است و ایرانیانِ گرفتار استبداد مذهبی، از ثروت های طبیعی و خداداده خود
محروم شده اند. چه در دریای عمان و خلیج فارس که بسیاری از کشورها مشغول بهره
برداری هستند و به وفور نفت و گاز استخراج می کنند، چه در دریای خزر که سهم پنجاه
درصد ما در زمان شاه به زیر یک پنجم کاهش یافته است.
اکنون پس از چهل سال نابودی منافع ملی ایرانیان، خط فقر به چهار
میلیون تومان رسیده است و آمار خود حکومت گویا است که نود درصد مردم ایران زیر
چهار میلیون تومان درآمد دارند! با فروپاشی اقتصاد ایران، ارزش پول ملی هزاران
برابر کاهش پیدا کرده و کار به جایی رسیده است که ارقامی مانند میلیون تومان و
میلیارد تومان که زمانی یادآور ابهت و توان مالی بازاریان و اشراف بود، اکنون از
چشم افتاده است.
از دیدگاه دیگر، حتی بخش هایی از ثروت ملی ما که در اثر
تلاش نیروی انسانی کارآمد و سرمایه فنی داخلی مورد بهره برداری قرار می گیرد، باز
هم توسط حاکمان فعلی به هدر می رود و در راه ماجراجویی های نظامی آنها در کشورهایی
مانند فلسطین، سوریه، لبنان، عراق و یمن به فنا سپرده می شود و در همین حال مردم
ما دچار بیکاری گسترده و گرسنگی هستند. بنابراین جای تردید باقی نمی ماند که اگر منابع
دریای خزر هم به ایرانیان بازگردانده شود، این دشمنان اشغالگر آن را به هیچ وجه برای کشور و مردم هزینه نخواهند کرد.
پس وظیفه ما ایرانیان این است که تا جایی که می توانیم
صدایمان را به گوش این حاکمیت برسانیم و البته باید تلاش کرد که این اعتراض ها به
خشونت آمیخته نشود. چرا که در وضعیت فعلی، مردم ما نه قدرت دارند و نه حامی بین
المللی پشتیبان آنها است و حتی مخالفان رژیم نیز سازماندهی مناسبی ندارند، ولی رژیم
حاکم زورمند است و به شدت سرکوب می کند. در نتیجه دو ضرر نصیب مردم ما می شود، هم
دارایی و مایملکشان را برده اند و هم در اعتراض به آنچه که غارت شده، کتک می خورند،
به زندان می روند و در نهایت شکنجه و کشته می شوند.
شاید اگر صدای ما اکنون به جایی نرسد، در نهایت مخالفت ها و
تلاش های ایرانیان روزی به ثمر خواهد نشست.
در پایان باید دانست که همه این جنایاتی که با هدف نابودی
کشور و فلاکت مردم روی داده است، فقط به دلیل دیانت است، دیانتی که در درجه اول
نباید با سیاست در می آمیخت و حکومت مذهبی نباید تشکیل می شد که کار به این فضاحت
برسد و در درجه دوم اصولا در درون خود دیانت نیز اشکالات بسیار بنیادی وجود دارد. مهم
ترین ایراد این که خدای ارائه شده توسط ادیان زمینی در واقع خدایی است که منحصر به
کره زمین می باشد، درحالی که خدا جهانشمول است و هستی را خلق کرده و با قدرت خود تمام
عالم را تحت سیطره دارد.
نمایندگان بروجردی، کاشف توحید بدون مرز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر