با گذشت نوزده ماه از مرخصی مشروط آقای بروجردی، کاشف توحید بدون مرز، که به حبس خانگی ایشان منجر شده است، اکنون جای آن دارد که وضعیت ایشان از لحاظ شخصی و اجتماعی، مورد توجه و بازنگری واقع شود.
از جنبه شخصی، آقای بروجردی به عنوان یک زندانی سیاسی و اعتقادی، همچنان تحت شکنجه و آزار و اذیت قرار دارد. پی آمد یازده سال حبس همراه با شکنجه و محرومیت از درمان، همانا آسیب های جسمی و روانی غیر قابل جبرانی است که حتی پس از هجده ماه مرخصی استعلاجی نه تنها درمان نشده اند، بلکه بیماری های ایشان در حال گسترش می باشد. مهم ترین بیماری ها و یا عوارض جسمی که ایشان به آن دچار شده، به شرح زیر است:
افزایش دردهای مختلف در ناحیه پا، جمع شدن و تورم رگ های پشت زانو؛ ایشان در اثر این عوارض، به حدی ناتوان شده که حتی با عصا نیز قادر به حرکت نیست.
بیماریهای قلبی و ریوی ایشان رو به وخامت گذاشته است، اختلال تنفسی شامل تنگی نفس در حین راه رفتن، استحمام و حتی دستشویی موجب شده که ایشان غالبا احساس خفگی کند
انسداد و گرفتگی عروق قلب منجر به کاهش توانایی جسمی ایشان شده که مانع از انجام فعالیت های روزمره زندگی اش می گردد.
لرزش یا رعشه بدن، که از ناحیه دست شروع می شود. این لرزش به حدی است که ایشان حتی قادر به غذا خوردن و به دست گرفتن قلم و نوشتن نیستند. سپس این لرزش سراسر بدن و اعضا و جوارح داخلی را نیز فرا می گیرد، به طوری که ایشان در وضعیت ایستاده احساس می کند که زمین و اطرافش به لرزه در آمده است.
یکی از نگرانی های اخیر در مورد وضعیت جسمی ایشان، عارضه مغزی و خطر سکته مغزی است. به طوری که گاه ایشان برای چند ثانیه اختیار خود را از دست می دهد و بیهوش می شود که ممکن است با آسیبهای جسمی دیگر نیز همراه گردد.
وضعیت بینایی ایشان نیز نگران کننده است، چرا که هر دو چشم وی مبتلا به آب مروارید شده و همچنین چشم چپ از دوران زندان دچار پارگی قرنیه شده است. اکنون دید هر دو چشم بسیار کم شده به طوری که ایشان حتی با عینک ذره بینی نیز بینایی مناسبی ندارد.
بدیهی است که این بیماری ها ریشه در شکنجه های دوران زندان دارد که اکنون پی آمدهای آن به طور تدریجی در مدت هجده ماه حصر خانگی ایشان کاملا آشکار شده است. چرا که در نتیجه توطئه های رژیم برای از بین بردن وی در طی دوران یازده ساله حبس، آب، غذا و محل خواب ایشان به طور پیوسته آلوده می شد و گاه داروهای مشکوکی به ایشان تزریق می گردید که منجر به ورود سموم و ویروس های خطرناک به بدن ایشان شده است. از این گذشته، در بسیاری از موارد افراد مشکوک تحت عنوان زندانی به بند ایشان وارد می شدند که بعضی از آنها روحانیون وابسته به وزارت اطلاعات بوده و هدف آنها جاسوسی، سوء قصد جانی و یا آسیب جسمی به آقای بروجردی بوده است. (پیش از این گزارش های مستند در این زمینه بارها از طریق نمایندگان ایشان در اختیار گزارشگران ویژه سازمان ملل و دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر قرار گرفته و همچنین به سازمان های مدافع حقوق بشر مانند عفو بین الملل ارسال شده است).
از دیدگاه حقوقی، حقوق مدنی بروجردی به طور کامل نقض شده است، کلیه سرمایه گذاری های مادی و معنوی وی به عنوان مدعی العموم که خواسته مردم را فریاد زد و پژواک داد، از بین رفت و تلاش های او به طور عمدی نادیده گرفته شد و مورد حمایت قرار نگرفت، تا جایی که لطمات روحی سختی بر او وارد ساخت. این بایکوت ها و عدم حمایت ها برای ایشان که شاهد رنج و نابودی تدریجی و روزمرگی مردم می باشد، نوعی شکنجه روحی مضاعف است که به مراتب آزاردهنده تر از شکنجه های جسمی دوران زندان برآورد می گردد.
در واقع آقای بروجردی فشارهای روانی و آسیبهای متعددی را در مدت طولانی حبس ناعادلانه اش تحمل کرد. سی و پنج سال فعالیت علیه حکومت دینی، منجر به تحمل چندین دوره حبس از جمله زندان مخوف توحید گردید. این آزارهای روحی و فشارهای زندان تاکنون ادامه دارد، با این تفاوت که ایشان اکنون در شرایط حبس خانگی و نزد خانواده است. علیرغم آن، ناراحتی روحی وی نه تنها به دلیل تحمل این مشکلات بلکه به علت هزینه های منحصر به فردی است که ایشان در راستای نوع فعالیتش پرداخت کرد که بی ثمر ماند و نتیجه آن از یک سو شکست های اعتباری، اقتصادی، اجتماعی، روحی، جسمی و فروپاشی خانواده و آسیب به فرزندانش می باشد و از سوی دیگر عمر برباد رفته و جوانی و سلامتی ایشان که از دست رفته است.
حرکت و مبارزات آقای بروجردی، چه از نظر سطح مطالبات، چه از نظر وسعت و عمق آن و اجرای روش های خلاقانه در بیان مسالمت آمیز خواسته ها و نیز میزان هزینه هایی که وی صرف مبارزه مدنی با حکومت دیکتاتوری دینی نموده است، به هیچ وجه با حرکت های اعتراضی منفرد یا صنفی یا مطالباتی موجود در سطح جامعه، قابل قیاس نیست. هستند جوانان و تازه کاران سیاسی و اجتماعی که با هدف دریافت حق پناهندگی سیاسی یا کسب اعتبارات مشابه، دست به حرکت های انفرادی می زنند، مدت کوتاهی حبس می کشند و پس از دستیابی به هدف سکوت می کنند یا سطح خواسته هایشان را پایین می آورند. ولی تاکید می شود که آقای بروجردی به دنبال این نوع بده بستان ها و معاملات نیست، چرا که او خود صاحب مکتب مستقل و اندیشه فراگیر است.
آنچه که مزید بر تأثر و تألم بروجردی می باشد، افرادی هستند که سعی کرده اند تاریخ را وارونه بنویسند، عملکرد کسانی است که ادعا می کردند طرفدار آزادی و بلندگوی استقلال مملکت هستند یا مدعی بودند که تشکلی در خارج از ایران علیه رژیم دارند، ولی در طول این یازده سال اسارت، نه تنها هیچ گاه از آقای بروجردی حمایت نکردند، بلکه تا توانستند برای ناکام ماندن حرکت ایشان موذیانه تلاش کردند. نمونه بارز آن، خانم عبادی بود که به تازگی حتی خودش فاش ساخت که با لابی های رژیم در خارج از کشور همکاری داشته است. او یکی از کسانی بود که عملا از پشت به معارضین حکومت به ویژه آقای بروجردیخنجر می زد و اکنون چهره او پس از سال های متمادی افشا گردید.
این مدعیان دفاع از آزادی نه تنها به بروجردی ظلم کردند، بلکه به ملت ایران جفا نمودند. چرا که اگر به بروجردی خیانت می کردند، بروجردی یک فرد بود، گرچه به عنوان مدعی العموم جدایی دیانت از سیاست عمل کرد و بسیار بیشتر از دیگر مدعیان در این راه زحمت کشید و هزینه داد، ولی علیرغم آن لطمه ای که این خائنین زدند در واقع به نهضت رهایی بخش داخل بود. آنها بودند که اکثریت قاطع مردم را مایوس کردند. اکنون مشاهده می شود که اقلیتی از مخالفان دولت به خیابان ها می ریزند و سرکوب می شوند، ولی چرا اکثریت قاطع جامعه ایرانی در برابر این همه آزار و اذیت حکومت ساکت هستند؟ همه دنیا تعجب می کند، این همه فشار بر مردم ایران وارد می شود، چطور اکثریت قاطع مردم عصبانی ولی خاموش هستند، چطور با این که خون جلوی چشمانشان را گرفته است، اما آرام هستند؟ این جای سوال دارد که چرا ملت خاموش شده اند؟
خاموشی اکثریت قاطع مردم به دلیل زور و فشار سرکوب حکومت نیست،همه حکومت های استبدادی قدرت و زور داشتند و درنهایت فروپاشیدند، برای مثال قذافی ابرقدرت آفریقا بود، ولی چندین سال است که ازبین رفته، صدام قدرتمند خاورمیانه بود و به همان سرنوشت دچار گردید، شوروی با آن عظمت ابرقدرت شرق بود، ولی فروپاشید، همه از بین رفتند. علت ماندن این رژیم، تنها به دلیل ناامیدی مردم است. مردمی که کتک می خورند، ولی امید و اعتمادی به هیچ گروهی یا شخصی که دستشان را بگیرد، ندارند. پس چون ناامید و بی انگیزه هستند، تنها فشارها را تحمل می کنند، هر روز از گرانی و کمبود و بیکاری و تبعیض و ظلم و ستم، کتک می خورند، له می شوند، خون گریه می کنند، ولی قیام نمی کنند. این نتیجه ظلمی است که خارج نشینان نه تنها به بروجردی، بلکه به آرمان آزادیخواهان کردند.
ما نمایندگان آقای بروجردی، کاشف توحید بدون مرز نگران وضعیت ناگوار جسمی و حقوقی ایشان هستیم. بروجردی از نظر اجتماعی، اعتباری، جسمی و روحی در انتهای خط زندگی قرار گرفته و لحظات پایانی عمرش را سپری می کند. پیش از آن که از جهان چشم فرو ببندد، وصیت ایشان این است که آزادیخواهان مستقل، آنها که حاضر نشدند در شبکه های مافیایی قدرت طلب شرکت کنند، صدای او را به تاریخ منعکس کنند و یک پاکسازی کامل نسبت به مدعیان دروغین مبارزه با ظلم در داخل و خارج از کشور ایجاد کنند و با مطالبه حقوق از دست رفته و آرمان های برباد رفته او و این ملت دربند، انتقام او را بگیرند. چرا که ایشان نه تنها مظلوم این رژیم اهریمنی بوده، بلکه از طرف آرتیست های سیاسی و مدعیان آزادیخواهی هم مورد ستم واقع شده است.
نمایندگان بروجردی، کاشف توحید بدون مرز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر