برای ایجاد یک تحویل و تحول و دگرگونی واقعی در خود و جامعه از کجا باید آغاز نمود؟
با سلام خدمت همه شما مخاطبین خوبم و شنوندگان گرامیم؛
از دعاهای وارده در این ایام "یا محول الحول و الاحوال " است، که مدیریت هستی تحول آفرین است در همه چیز و همه جا و همه کس. ایام نوروز هم موسم تحولات در طبیعت و انسان است، انسانی که با طبیعت زندگی می کند، از طبیعت انرژی می گیرد، از گل، سبزه، گیاه و شادابی بهار، تسکین اعصاب پیدا می کند، تمام این تحولات برمی گردد به سیستم تربیتی در جامعه بشری.
انسان باید با آموزه های درست، درس نکو زیستن را یاد بگیرد، تا چشم و گوشش، قلب و ذهنش، فکر و اندیشه اش برای بهره گیری درست از آنچه که نیاز دارد و در طبیعت موجود است وی را یاری کند. تربیت انسان، باید به شکلی باشد که تحول آفرین گردد، یعنی روز به روز در مسیر کمال و حرکت قرار گرفته باشد. امیرالمومنین می گوید که: " وای بر کسی که دو روزش مساوی باشد " ، برای همین می گویم که همه ایام می تواند نوروز باشد. ما اگر دیروز و امروزمان برابر باشد، هم در مسئله سلامت روح و هم جسم و هم تفکرات، ضربه پذیر خواهیم بود. می گویند که هر روز گلبول های زنده، جایگزین گلبول های مرده بدن می شوند، اگر این تحول نباشد و اگر قوای کمکی نیاید و مدد نرساند و همچنان بدن مورد حرکت فشارهای گذشته باشد و امواج منفی او را ترک نکند، خواهید دید که چه فجایعی پیش می آید.
ما برای اینکه زندگی را متحول کنیم، باید از راه های مثبت و اصلی استفاده کنیم. هر عقیده ای هر مکتبی هر آیینی و هر مسلکی، یک طرحی دارد برای اینکه انسان با تحولات خیر و مثبت، ادامه تقویم زندگی بدهد و همه هم آمدند و طرح هایشان، ایدئولوژی هایشان و تئوری هایشان را دادند و مطرح کردند و آزموده شد، مثل عالم سیاست که هر سیاسی و سیاست مداری و هر معتقد و مدعی اصلاحاتی، آمده و طرح هایش را داده، ولی همچنان جهان بشریت در بدبختی و بیچارگی ادامه حیات می دهد!
در تحولات ریشه ای و اساسی، ما مجبوریم که گزینه های اصلی را در نظر بگیریم، از جمله اینکه آنچه را که داشتیم، تحلیل کنیم و ساختارشکنی کنیم، در مقوله هدایت، تربیت، پرورش، خانواده، دینمان، گذشتگانمان، اجدادمان، تاریخمان، تقویممان، از هر ناحیه و از همه جهت بررسی کنیم و آنچه را که نتوانسته است ما را به سعادت برساند و خوشبخت کند، کنار بگذاریم و از آنها عبرت ها را برگیریم. ما خودمان، نه الهامی به ما میشود و نه از آسمان نزولاتی داریم که بگوییم که باید از این ها استفاده کنیم، بلکه از همان محصولات گذشتگان و از ارث آباء و اجداد باید استفاده کنیم. من یک مثال برایتان بزنم: وقتی زباله های شهر جمع می شد، سابقاً، ده الی پنجاه سال قبل، زباله ها را به اطراف جاده قم می بردند و یک حفره ای می کندند، دره ای ایجاد می کردند و در آن می ریختند و با لودر و بلدوزر، روی آن با خاک می پوشاندند ولی امروز دانستند که نه، ثروتی را دارند از بین می برند، که به آن طلای سیاه می گویند... و حالا هم استخراج می کنند و کلی ثروت، سرمایه و پول در آن است!
چطور در زباله ها و آشغال ها، می شود نیازمندی های امروز را تأمین کرد، ولی از آنچه که از فرهنگ گذشته به ارث رسیده، نمی شود استفاده کرد!؟ این هایی که به من می گویند، شما همان ادامه مباحث گذشته را از ادیان و اجدادت می آوری و چیز تازه ای نداری، اشتباهشان سر همین است. آنها چه دارند؟ تمام آنهایی که مدعی هستند که بشر را می توانند با طرح هایشان نجات بدهند، خودشان در گل مانده اند. ولی ما آمدیم و در عین اینکه این بسته ها را باز کردیم، این زباله های گذشته را، این ارث های بدرد نخور را که در قالب کَلِّم النّاس و تقیه طی ده ها هزار سال از آدم تا خاتم آمد و بدرد معاصرینشان نمی خورد، یا اینکه عقول آنها در هضمش معطل شده بودند را جمع آوری کردیم، پاکیزه کردیم و شستشو دادیم، دقیقا همان کاری که اخیرا روی بازیافت انجام می دهند، ما بازیافت تاریخ کردیم و خیلی چیزها بدست آمد و بدرد خورد و نتیجه اش این بود که به مرحله لا اله رسیدیم، لا اقل فهمیدیم که گذشتگان ما به قول قدیمی های تهران، ول معطلی بودند و هیچ نداشتند و مشغول به " و ما الحیات الدنیا الا لعب و لهو " بودند و با بازیچه ها سرشان گرم شد و کلاه سرشان رفت!
خودِ این خیلی مهم است، به قول آن درس که میگفت: " لا ادری، نصف العلم "، وقتی که می دانی که نمی دانی، نصف راه را پیش آمدی، ما اکنون در محدوده، "مستضعف نه دین دارد، نه بی دین است" قرار داریم، دین ندارد را پیدا کردیم و خیالمان راحت شد، دیگر اشتغالات منفی و بیهوده نداریم و به دنبال دین داشتن هستیم، به دنبال الله هستیم که ادامه آن مسیر است. کسی که در این جریان قرار دارد، لا اقل از ضرر و زیان جلوگیری کرده، یک مثالی هست بین مردم، می گویند که: " هر جا جلوی ضرر را بگیری، استفاده است" . پدران ما اشتباه کردند، نسل های گذشته خطا کردند، به راه های بیهوده رفتند و ما می خواهیم آن اشتباهات را تکرار نکنیم، لذا همین جا جلویش را گرفتیم و دیگر اینکه وقتی میدانیم که هیچ نداریم، به دنبال تغذیه می رویم، وقتی شما سفره ات را تکاندی و دانستی که این سفره، پر از مورچه، مارمولک و سوسک است و نمیشود این نان کپک زده را خورد، این را می تکانی، اکنون سر ظهر، سفره خالی را انداختی، چی میخواهی بخوری؟ مجبوری که دنبال غذا بروی، خودِ این، حرکت ایجاد می کند و اسمش تحول است، وقتی این تحول ایجاد شد، مجبوری که تلاش کنی و در این تلاش ها آن تحولات اساسی ایجاد می شود و ما به دنبال حرکت نهایی هستیم که ان شاء الله بتوانیم و می توانیم، چون خواستن، توانستن است و با امکاناتی که داریم، می توانیم بشریت را از این حیرت و سرگردانی نجات بدهیم.
خدا نگهدار
بروجردی، کاشف توحید بدون مرز
فروردین 1397
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر