محضر دولتمردان محترم کانادا و مسئولین گرامی تدوین کننده قطعنامه شماره A/C.3/69.1.33
در متن پیش نویس این قطعنامه که در ماه نوامبر مورد تایید کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار گرفت و در ماه دسامبر در معرض رای گیری مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار خواهد داشت نگرانی عمیق نسبت به نقض جدی و مستمر حقوق بشر که در جمهوری اسلامی ایران در جریان است ابراز شده، و در آن به شکنجه، مجازات ها و رفتارهای خشن، محدودیت های گسترده و جدی برای آزادی تشکل و تجمع مسالمت آمیز، آزادی بیان و عقیده، تداوم بازداشت خانگی پایدار چهره های رهبری کننده اپوزیسیون از زمان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به رغم نگرانی جدی درباره سلامتی ایشان، و به موضوعات دیگری اشاره شده است که نشان می دهد در تنظیم آن پیش نویس تمامی گزارش های منتشر شده در سازمانهای بین المللی و نهادهای ایرانی مدافع حقوق بشر واکاوی شده که از این بابت جای تقدیر بسیار دارد، اما موضوع بسیار مهمی که در آن پنهان مانده مقوله بنیادی تداخل دین و سیاست است که هیچ نامی از آن برده نشده است!
توجه شما عالی جنابان را به سه نکته مهم جلب می کنیم:
1- بی شک امروز می توان مطالبه "جدایی دین از سیاست" را به عنوان یک سر فصل مستقل در برابر فاجعه بزرگ کارنامه حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخت چرا که یک پیشوای سرشناس دینی، به نام آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی به دلیل آنکه این ضرورت حیاتی آحاد مردم ایران را بطور علنی برجسته کرد، بیش از 8 سال مداوم تحت حبس و شکنجه های روحی و جسمی قرار دارد.
بر طبق اسناد منتشر شده در سازمانهای مدافع حقوق بشر که چند نمونه از آن در انتهای این نامه پیوست شده، آیت الله بروجردی خواهان برگزاری رفراندوم آزاد برای تعیین نوع حکومت در ایران و حذف قوانین، مجازاتها و رفتارهای خشن و بیرحمانه هستند که همگی آنها در ایران در قالب احکام دینی تعریف شده اند.
اصل استبدادی "ولایت مطلقه فقیه" که در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران تضمین شده و به رهبر ایران، آیت الله خامنه ای اختیار تام در همه امور مملکت را داده نیز با تئوریزه کردن تداخل دین و سیاست پایه گذاری شد و در یک کلام، محور تمامی مصادیق پایمال کردن حقوق مردم ایران و همچنین تروریسم پروری و جنگ افروزی که توسط گردانندگان این رژیم رهبری می شود، بدون استثنا بهانه های دینی هستند!
2 - سخن مشهور بنیانگذاران انقلاب ایران، این شعار بود که "دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست" بر همین مبنا، در تنظیم قوانین ناعادلانه ای چون تبعیض های جنسیتی، مذهبی، قومی و عقیدتی، و اعمال مجازات های بی رحمانه ای همانند زندان، شلاق، اعدام، سنگسار و ... بطور کاملا مشخص قواعد فقهی که مدعی بودند از شرع اسلام و مذهب تشیع استنباط کرده اند را مبنا قرار دادند، به دنبال آن نیز در توجیه خفقان و حبس قلم و بیان، و نهادینه کردن سرکوب اعتراض های مدنی، بهانه های دینی و الهی را مطرح کردند، و این روند تا کنون نیز حفظ و به اشکال مختلف تقویت شده است.
3- در طول 36 سال که از عمر حکومت ولایت فقیه می گذرد، چهره های اصلاح طلب بزرگی با پشتوانه های میلیونها نفر از مردم ستمدیده ایران، پا به میدان مبارزه با چنین ساختاری گذاشتند ولی به دلیل انعطاف ناپذیر بودن ولی فقیه و پیچیدگی های تداخل دین و سیاست نتوانستند گام موثری بردارند و به همین دلیل نقض گسترده حقوق بشر و بحران آفرینی های بین المللی، هنوز هم بارزترین شاخص رژیم جمهوری اسلامی ایران است. اکثر جناح های اصلاح طلب در داخل ایران، به اهمیت خواسته اساسی ملت مبنی بر "جدایی دین از سیاست" توجه کافی نکردند و شاید به چنین تفکری اعتقاد راسخ نداشتند، لذا حق مسلم جدایی دین از سیاست، به عنوان یک درمان جامع و ریشه ای آنچنان که لازم بود مورد توجه قرار نگرفت و فرصتهای تکرار ناپذیری در تغییر ساختار نظام استبداد دینی در این سرزمین از بین رفت!
با سپاس
نمایندگان آقای کاظمینی بروجردی در داخل و خارج از ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر