خدمت ریاست محترم
دیوان بین المللی کیفری، دادستان معظم و قضاوت شریف، و
حضور دبیر مصلح و اعضاء بزرگوار شورای
حقوق بشر سازمان ملل،
درود این پیشوای توحیدی زندانی بر شما که عهده دار دفاع از انسانیت و حراست از
حقوق پایمال شده مردم مظلوم و غارت شده اید، از درون سلول مخوف و موحشم، ندای ملتی
اسیر و بی پناه را به سویتان، معروض می دارم.
کمپهای ترک اعتیاد که جایگاه زنان و مردان جوان و نوجوانان رمیده از زندگی شده است، کانونهای خانوادگی هم در اثر دلسردی های عصبی و اختلالات روحی که آن نیز محصول آزار دولتیان است، فروپاشیده مساجد نیز جای توطئه پرونده سازان و عاملین زر و زور و تزویر گشته است، من به خاطر اعراض از دین انقلاب، نهمین سال است که محروم از آزادی و درمان و دارو و وکیل و محکمه باز و علنی شده ام، جوانیم نابود شده و صحتم از بین رفته و خانواده ام به تعرض و تعدی عناصر حکومتی مبتلا شده اند. امروز تاریخ معاصر شاهد فجایع اینها و تلاشهای همه جانبه شما در افشای ماهیت سردمداران ما است. نگارنده این رنجنامه در حال مرگ است و منتظر دادخواهی و کمکهای بین المللی است.
مرداد 93
این جانب به عنوان یک مدعی العموم که
فریادگر اعتراضات تاریخی هموطنانم برعلیه حکام فاشیست و دیکتاتور کشورمان هستم از
شما مسئولین حقوقی و قانونی استمداد می طلبم که بر سالهای متمادی استبداد به ظاهر
دینی، تحقیق و تفحصی فراگیر کنید و جنایات وارده بر رعایای ایرانی را تبدیل به یک
پرونده جنائی، جنگی نمائید که سی و پنج سالست، هیئت حاکمه قلدر و خائن و دروغگو به
نام دیانت و معنویت سوار بر اریکه قدرت گشته اند و دمار از روزگار فرزندان ایران در
می آورند.
آیا در محاکم شما جایی برای نجات
مردمی زبان بریده و بر زمین افتاده، وجود دارد؟ همیشه شعار رژیم ارتجاعی ما، مردمی
بودن و بهره گیری از اکثریت نفوس است، آیا اینها اجازه عرض اندام و حضور در
صحنه را به مخالفان خویش می دهند؟ تا حقیقت آمار و ارقام موافق و مخالف مشاهده
گردد؟ اکنون در پایتخت مملکت ما حکومت نظامی خاموش برقرار است یعنی اجتماع بیش از
چند نفر، با قاطعیت و سرعت متفرق و منهدم می شوند. حال با چنین شرایط وخیم امنیتی
و حفاظتی و اطلاعاتی چگونه گرفتاران و ناامیدان این آب و خاک عسرت و فلاکت و خفت
خویش را ابراز و اعلان نمایند؟ بدون هیچگونه تردیدی سرزمین ما ثروتمندترین ممالک جهان
است پس چرا آمار رسمی حکومت اعلام نود درصدی مردم در خط قرمز فقر می باشد؟ چه
قدرتی باید در برابر سلطنت فقیه بایستد؟ و اجازه ندهد که دارائی ملی و ذخائر وطنی
و سرمایه های میهنی ما خرج حماس و نصر الله و اسد و بحرین و عراق شود؟ هموطنانم که
توان مقابله با سیستم تا دندان مسلح بی وجدان و آدم خوار را ندارند، چه کنند؟ و به
چه شکلی منابع خداداده خود را به دست آورند؟ زندانها که پر از معترضان است،
قبرستانها که مملو از اموات جوان و قربانیان روزمرگی است ، بیمارستانها که
از بیماران تهیدست و اسیران امراض ناعلاج اشباع می باشد، تیمارستانها هم که
مالامال از شخصیت های علمی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بوده که نتیجه سوء مدیریت
دولتی و ستمکاری حکومتی می باشد.کمپهای ترک اعتیاد که جایگاه زنان و مردان جوان و نوجوانان رمیده از زندگی شده است، کانونهای خانوادگی هم در اثر دلسردی های عصبی و اختلالات روحی که آن نیز محصول آزار دولتیان است، فروپاشیده مساجد نیز جای توطئه پرونده سازان و عاملین زر و زور و تزویر گشته است، من به خاطر اعراض از دین انقلاب، نهمین سال است که محروم از آزادی و درمان و دارو و وکیل و محکمه باز و علنی شده ام، جوانیم نابود شده و صحتم از بین رفته و خانواده ام به تعرض و تعدی عناصر حکومتی مبتلا شده اند. امروز تاریخ معاصر شاهد فجایع اینها و تلاشهای همه جانبه شما در افشای ماهیت سردمداران ما است. نگارنده این رنجنامه در حال مرگ است و منتظر دادخواهی و کمکهای بین المللی است.
سید حسین کاظمینی بروجردی
ایران- تهران - زندان اوینمرداد 93
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر