به حضورمبارک ملت عظیم الشان و عزیز ایران،
سلام و تحیت مخلصانه عرض می نمایم،
این زندانی سیاسی - اعتقادی، هرگز مظلومیت شما
را فراموش نکرده و هشت سال اسارتم در چنگال اسلام سیاسی، مانع از ابراز ارادتم به
ساحت مقدس مردم زمین خورده و فلک زده نگشته، دشمنی هیئت حاکمه زورگو و قلدر با این
بندی در حال سکرات به خاطر مخالفت های دامنه دار و ریشه ای با اختلاط سیاست با
دیانت بوده و طی بیست سال گذشته به دلائل معارضات عقیدتی با ولایت مطلقه فقیه،
همواره مورد آزار و اذیت روحی و جسمی و خانوادگی قرار داشته ام.
روزی که دانستم، شریعت ملاهای درباری، شکمشان است و
خدایشان غرائز حیوانی آنهاست، بر پاخواستم و برای دفاع توحید لکه دارشده و رعیت بر
باد رفته و ایران غارت گشته، به افشای ماهیت آخوندهای دنیا طلب آخرت فروش، پرداختم
و آنها از روز اول بنایشان بر خفه کردن من بود. در اولین دیدارم پس از دستگیری،
شیخ علی رازینی، رئیس دیوان عدالت اداری وقت، که همزمان، ریاست ویژه روحانیت را هم
داشت، به من گفت اگر پرونده تو جهانی نمی شد، در کشتن تو تعلل نمی کردم.
در کیفرخواستی که از ناحیه دادستان ویژه
روحانیت، شیخ جعفر قدیانی تنظیم شده بود به عنوان محارب، درخواست اعدام شده بود و
باز هم به خاطر وسعت حمایتهای آزادیخواهان دنیا و عدالت جویان میهن، از قتل این
سرباز وطن معترض به نظام دیکتاتوری منصرف گردیدند، ولی در طول ایام حبسم، مرتبا با
توطئه های پنهانی و سوءقصدهای نامرئی عوامل اطلاعاتی و امنیتی، مواجه بوده ام،
گاهی، مامورین خود را در کسوت زندانی به کنارم می آورند تا آب و غذایم را آلوده به
عناصر بیماری زا نمایند و بازتاب آن را در انهدام اعضاء و جوارحم، مشاهده می کنم
که از نواحی قلب و ریه و مغز و چشم و استخوان و کلیه و معده و اعصاب، آسیب جدی
دیده ام و در موقعیت جبران ناپذیری قرار دارم و زمانی به آتش سوزی های عمدی و از
پیش تعیین شده ، مبادرت می کنند تا با حوادث ساختگی، مرگ مرا رقم بزنند.
با این وجود، در اوراق برجسته تاریخ معاصرم،
ایستاده ام تا پژواک ناله های معصومانه هموطنانم باشم .آنچنان که پدرم، علی بن ابی
طالب گفت، برای یک مرد، مردن در بستر فاجعه است و شهادت در میدان نبرد افتخار و اعتزاز
است. من که باید در منزلم بمیرم و با این فشارهای چندین ساله، عمرم به انتها رسیده،
چرا در جهاد با خودکامگان خودسر و خودخواه، در خونم، دست و پا نزنم. خدای را گواه
می گیرم که غم و غصه ام برای برادران بیکار و بیمار و بیچاره ایرانی است و نگرانیم
در باب استثمار و استعمار خواهران هم میهنم می باشد و بس.
سید حسین کاظمینی بروجردی
تیرماه 1393
ایران _ تهران _ زندان اوین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر