۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

فریادم را در هماهنگی با رشوه های رژیم غارتگر مسدود نمودند


به حضور همه آشنایان و دوستان و نزدیکانم درود می فرستم و آرزوی موفقیت در خدمت به آفریدگار مهربان و بشریت مظلوم را دارم درهشتمین سال اسارتم در زندان ولایت مطلقه فقیه به حقیقت سیاست پی بردم، که با مواضع سیاسی نمی توان از آرمان عدالت و آزادی و صلح دفاع نمود زیرا که سیاستمداران قدرتمند محوریت آن را ترسیم می کنند و این سیاسیون بین المللی هستند که زندانی مدافع حقوق بشر را بالا و پائین می کند و صدایش را خفه می نماید و یا به مصالح خود، پژواکی به مجاهداتش می دهد.برخورد ناعادلانه و غیر منطقی که با من در این مدت طولانی زندانم کردند روی تاریخ را در مسئله دفاع از مظلومین و اسراء دربند استبداد، سیاه کرد و هرنوع اصالتی را از آنها در دعاوی فریبنده ایشان سلب نمود.

اگر به جای این پیشوای الهی که جرمش تعصب به توحید خالص بدون مرزهای دینی و مذهبی موجود در دنیا می باشد، یک سگ در زیر شکنجه های روحی و جسمی حکام آدمخوار ایران قرار داشت تا کنون مدافعین حقوق حیوانات با ایجاد جنجالهای رسانه ای فضای سنگینی را برتنفس هیئت حاکمه ستمکار کشورمان حاکم می ساختند.
اما هیهات که در این هشت سال دائما به سوی نهادهای سازمان ملل و سران ممالک صلح طلب و پایگاه های اطلاع رسانی معتبر و معروف نامه دادم و حال و روزم را بیان کردم و متاسفانه فریادم را در هماهنگی با رشوه های رژیم غارتگر ما مسدود نمودند و با پول ملت محروم ما ناله های مدعی العمومی که خواهان استقلال اندیشه و آزادی فکر و اختیار در اعتقادات است خنثی ساختند!
چگونه عذابی را که اینجانب و خانواده ام و یارانم در طول دو دهه مقابله با اسلام سیاسی و اعتلای دیانت جدای از حکومت متحمل گشتیم ناظران و محققان مسئول در قبال ملتها نمی بینند؟ ولی جوائز و امکانات و حمایتهای همه جانبه را در اختیار افراد خاصی می گذارند که هیچگونه هزینه کارآمد و قابل تاملی در منازعه با دیکتاتوری ایران نداشته اند؟
حقیقتا آنچه را که در مذمت سیاسی کاری ها می گفتند به درستی در آمد و امثال ما قربانیان برنامه ریزی های هدفدار و یکسوگرایی بازیگران سیاست شدند!
البته این منادی پروردگار و سرباز وطن و خادم مردم از آغاز ورود به جدال باسردمداران جلاد ایران قصد بهره برداری های سیاسی نداشته و فقط اراده به افشای مقاصد روحانیون دین فروش و دنیا طلب کرده و هیچگاه به دنبال منافع دنیوی و مظاهر دولتی نبوده  است. اما موضوع مورد بحثم در این بیانیه تاثرات قلبی خود و آنهائی که پرونده مرا دنبال می کنند و نیز اشخاصی که معترض به فشار وخشونت و سرکوب در ابعاد بیانی و قلمی و اجتماعی هستند و ایضا نسلهای آتی که تاریخ جاری را مطالعه می نمایند می باشد که چه پاسخی بر چشمهای حیرت زده و نگران و قلبهای از تپش افتاده دارند به هر حال نگارنده این نامه در آستانه مرگ است و امیدی جز رهایی ایران از بدبختی ها ندارد.
سید حسین کاظمینی بروجردی
ایران- تهران -زندان اوین
ابان 1392

هیچ نظری موجود نیست: