اینک که واردهشتمین سال اسارتم در چنگال استبداد فقیه شده ام، نگاه مختصر و گذرائی به فلسفه این
جنایات غیر قابل بخشش
و انکارناپذیر می نمایم و تاریخ را در فجایع به عمل آمده، انبار گردانی می کنم.
و انکارناپذیر می نمایم و تاریخ را در فجایع به عمل آمده، انبار گردانی می کنم.
از سال هفتاد که اقدام به تاسیس کرسی تدریس
منابع اسلام سنتی و غیر سیاسی نمودم تا حقیقت مذهب را به معاصرین بنمایانم، مورد تعقیب
و تهدید و تحدید عوامل اطلاعاتی و امنیتی و حکومتی قرار داشتم که منجر به اولین
زندانم در سال هفتاد و چهار گردید و دوماه
در مکان توحید که جایگاه مخوف و پنهانی وزارت اطلاعات بود و در پشت اداره مرکزی
پست قرار داشت محبوس بودم و مورد انواع شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفتم ولی در افشای ماهیت دیانت دولتی از پای ننشستم
و با جذب مردم به خدمات فکری و مصادر فرهنگی، عداوت گردانندگان رژیم ضد بشری را با
اصول الهی به ظهور رساندم و باز هم در سال هفتاد و نه به زنجیر بند دویست و نه اوین
کشیده شدم و چند ماه نیز در آنجا به آزار و اذیت نشستم، اما هیهات که این عاشق خدا
و فرزند میهن مظلوم و خادم ملت آرام گیرد.
لذا از مسیر دعا و توسل و جذبه های ماورائی و
متافیزیکی انبوه رنجوران و دردمندان و زمین خوردگان جامعه را گرد آوردم تا طنین
محرومان و مستضعفان و غارت شدگان به تقویم عصر برسد. این تجمعات به قدری سنگین و فراگیر گردید که در هیچ مسجد و
حسینیه ای، آن عظمت انسانی جای نمی گرفت و به ناچار در استادیومهای بزرگ برگزار می
کردیم که دیگر برای هیئت حاکمه فاسد و خونخوار قابل تحمل نبود و با فشارهای محسنی
اژه ای وزیر وقت اطلاعات و امضای قضایی
علی رازینی و هجوم بی رحمانه مرتضی طلائی رئیس پلیس وقت تهران هزاران مومن و موحد
مورد تعرض و تهاجم ده ها هزار نیروی سپاه و ناجا و بسیج قرار گرفتند و مورد ضرب و
جرح سپاهیان مغول واقع شدند و در نیمه مهر، مهرگان گریست و میدان انقلاب خونین گشت
و فریاد ناله ایرانی کتک خورده، پارک اوستا را طنین داد و کوچک و کهنسال ما را به
اوین بردند که کوچکترین سرباز نهضت مقابله با انقلاب دیکتاتوری نوه شش ماهه ام بود و فرتوت
ترین گروگان ستمکاران، مادر پیرم قرار داشت که تحت فشار سربازان گمنام امام زمان
به خونریزی فوقانی و تحتانی مبتلا گردید و به شهادت رسید. در خلال این ایام طولانی
بارها در تلوزیون سانسوری و ایذائی برنامه های مختلفی در سیاه نمایی مواضع من و
وارونه نویسی شعائرم با عناوین مدعیان دروغین و به سوی ظهور اجراء گردید تا دیگران
را در قساوتها و خباثتهای هیئت حاکمه زورگو متقاعد کرده و به لوث حقایق بپردازند
اما کرامت راهم، گویا تر از آن است که بتوان ناعادلانه چراغش را خاموش نمود
بزرگترین دلیل بر این کلام، حبس بی نظیر هشت ساله مدام و متصل می باشد که به
اعتراف سران ویژه در هیچ پرونده ای تکرار نگشته است.
سید حسین کاظمینی بروجردی
ایران- تهران – زندان اوین
مهرماه 1392
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر