طوطی زندان ما ، اسرار ، افشا می کند
سروده اي از آيت الله بروجردي در زندان اوين
من دلم با ملّت ایران، فغانی می کند *** از گرانی های سنگینش ، شکایت می کند
گریه هایم، سیل و دردم کوه، غوغا می کند **** از غم سیلی و صورتهای نیلی، بین که نجوا می کند
قلبها در حیرت از ظلم و خدا شاهد که شکوا می کند *** دشتها با گله ها قهر و رمه از خشم ها، رم می کند
باغ و بستان، بی رمق گشت و خزانی می کند *** مرغ بریان در قفس، داروغه، رسوا می کند
طوطی زندان ما، اسرار، افشا می کند *** در حصار پر عذاب بند ما، صد روضه برپا می کند
میهن مظلوم ایران زیر نعلین و عبا، دِق می کند *** این وطن، سوزاند و نفتش، به یغما می کند
ثروت بی حدّ مردم، خرج مسجد می کند *** مرقدش را کعبه و بنیاد ذلت، می کند
دین، کجا رفت ای خدا، ملا، خدایی می کند *** مذهب لا مذهبان، وجدان، تباهی می کند
از غریو تشنگان، هر سد، خرابی می کند *** آبروی این عمامه، رفته و ظلمش، هویدا می کند
ریش و قیچی، دست شورای نگهبان و بشر، تب می کند *** ننگ مجلس را نگر، قانونِ وحشت می کند
این حکومت، گردن مستضعفین، له می کند *** خط فقر این رعیّت، ناله ها، سر می کند
آب و برقی را که مجانی، بگفتا می کند *** چون که زالو بر بدن افتاده، زارت می کند
سی شد این ننگ و خسارت، تا که خارت می کند *** آبروی آریایی برده و خاک سیاهت می کند
چون که ملا، اسب نفس خویش را هی می کند *** در جهانی پر تعجّب، بر قبا و هم عبا، قی می کند
دین که با درهَم در آمیزد، جفاها می کند *** مذهب حاکم نگر، رقصی به شیطان می کند
چون سیاست را دیانت داده ابلیسش، جنایت می کند *** کشورِ ایران، لجن کرد و خیانت می کند
با ولای اشکمش، شطرنج بازی می کند *** در اوین، آتش به چشمانِ ضعیفان می کند
بندهای موحشی را بهر ایذاء عزیزان می کند *** دستها، دستبند و پا، پابند و افساری چو حیوان می کند
آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي
شهريور 1387
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر