عید نیمه ی شعبان است اما،
نمی دانم بخندم یا بگریم ... !؟
نمی دانم بخندم یا بگریم ... !؟
جشن میلاد عزیزی ست که شیعیان او را رهبر و پیشوای حقیقی خود می دانند اما، شیعیانش اسیر رهبری ستمگر و خود خوانده گشته اند که با هنرمندی تمام توانست یک شبه آنها را از تمامی اعتقاداتشان تهی سازد !
آنگونه که مشهور است، این پدر رنجدیده از دست اهالی خانه ، می آید تا یاور کتک خوردگان زمانه باشد اما، هر روز شلاق دیکتاتور بر تن رنجورمان نواخته می شود و ...!
همواره در کتب شیعه آمده که ایشان همان منجی موعود است ، اما، ما در دریایی از بلا و مشکلات گرفتاریم، حیرانیم و ... !
پدران و اجداد این آقا فرموده اند : او می آید تا زمین را از لوث ظلم و بیعدالتی پاک کند و شهد شیرین عدالت را برای تمامی انسانها به ارمغان آورد، اما ، ما که ملتی اسیر و دربندیم و از کثرت ظلم به خاک مذلت افتاده ایم ...!
جدش امام جعفر صادق می فرماید: ایشان از پدر و مادر شما هم به شما مهربانتر است و ... اما، ما نمی توانیم اظهار علاقه و دوستی مان را با این آقا علنی کنیم مگر با اجازه سلطان ولی فقیه ؛ زیرا این کار از دید ایشان جرمی بس بزرگ است ...! پس چگونه بخندیم ؟؟؟
دو کلام حرف حساب با مدعیان ارادت به امام عصر :
اگر نبود اين آقا در عرصه زندگي ما كه نامش غيبت است ، براي ما كوير ايجاد كرده و جگرمان براي قطرات آب سوخته ، بايد امشب ميزان عطشمان را نسبت به ولي نعمتمان چكاب كنيم . آيا دوران غيبت براي ما خارستان است ؟دردستان است ؟ زجرستان است ؟ يا آنكه گلستان است ؟ امشب اين مسئله بايد براي ما جا بيفتد . میزان نیاز ما به اجرای عدالت چه قدر است ؟ اگر ما ایشان را مأمور اجرای عدالت آسمان می دانیم خود چقدر در اجرای این ودیعه ی الهی کوشا هستیم . عدالتخواهی یعنی تلاش برای بسط عدالت در جامعه و مبارزه ی پیگیربا ظالم ستمگر. متأسفانه ما ثابت کرده ایم که بدون عدالت و آزادی هم می توانیم زندگی کنیم .اگر زندگي با وجود این همه نابرابری به ميل ما حركت دارد ، ما منتظر آمدن مصلح نيستيم . اگر از گذشت ايّام راضي هستيم و به آن خو كرده ايم و از مشاهده این همه ظلم و بیعدالتی، اعلان انزجار از خط ظلم نکرده ایم، باید گفت در انتظارمان منافقيم . غيبت به معناي وسعت كلمه، يعني نبود ؛ جمله كاستي ها ، تمام كمبودها و منتظر يعني دلواپس ، يعني نگران . شما عزيزتان را بدرقه مي كنيد به سفر همه اش نگرانيد تا برگردد . اظهار ارادت به این آقا فقط مال شب نیمه شعبان است یا سيصد و شصت و پنج شب سال. ما چه گم كرده ايم ؟ امشب شب گم شده هاست ، شب اسيران غيبت است . شب آنهايي است كه در هجران قائم مقام حق تعالي، سررشته زندگي را از دست داده اند .
از آنسوی چون ناظم دين تشريف ندارد ، از هر سو درندگان انسان نما به امانت الهي كه نامش عدالت است حمله ور شده اند. اين همان معنای غیبت است. غيبت يعني نبود عدالت و عدلگستر.
حالا گوش كنيد به كلام آن حضرت، ایشان می فرمایند : قَد آذانا جُهَلاء الشيعَه وَ حمقائهُم: به تحقيق اذيت مي كنند ما را نادانهاي از شيعه. همين هايي كه براي اين دو سه روز حاضرند حق را بفروشند ، حاضرند چشم ببندند و بی دلیل دیگران را متهم كنند . شيعيان ساده اي كه سادگيشان نه بخاطر با صفا بودنشان است بخاطر آنكه زيرك نيستند. هر بادي از هر جا آمد به آن سو چرخیدند. با هر بلندگوئي كه هر شعاري مي داد همنوائي كردند. نگفتند آخر سندت كو ؟ طبق چه معياري اين حرف را مي زني ؟ و در ادامه می فرمایند : وَ مَنْ دينُهُ جَناحُ البَعوضَةِ اَرْجَهُ مِنْه: من امشب گله مي كنم از شيعياني كه دينشان آنقدر ضعيف است كه بال مگسی از آن بهتر و سنگینتر است . حالا بياييد امشب دينمان را ملاحضه كنيم . به صِرف اينكه ما را مسلمان مي خوانند اكتفا نكنيم. اگر امشب دینتان را به امامتان عرضه نمائید آیا مطمئنید که از شما می پذیرد ؟ مسلمان واقعی به تبعیت از پیشوایان آسمانیش، همواره یار ستمدیده و دشمن ظالم است و بر سر این پیمان با هیچ کس معامله نمی کند. امام تو اگر تشریف آوردند درباره ی همین موارد از تو بازخواست می کند . ای با وجدان ؛ حال تو بگو امشب باید بخندی یا گریه کنی ؟!
و حالا درد دلی با تو ای یگانه یاور دردمندان و ای معنای دوست داشتن:
چگونه در میلا تو بخندیم در حالیکه زندانهای این مملکت مملو از انسانهای آزاده و عدالتخواه و بی گناه است !؟
چگونه در میلاد تو شیرینی بخوریم در حالیکه کام پدران و مادران ایران زمین در فقدان لاله های پرپرشان، تلخ تلخ است!؟ مادران کمر شکسته و پدران داغدیده ای که شاهد نابودی جوانان خویش اند، چگونه بخندند ... !؟
ای معنای نجوای شبانه ام: چگونه در میلادت پایکوبی کنم در حالیکه کارگران مملکتم بیکار و گرسنه اند؟ چگونه در هیاهوی اعدام معلمان مملکتم شیرینی تعارف کنم؟ امثال بروجردی،کمانگر و اصانلوهای ایران، پشت میله های اوین، چشم براه اجرای عدالتند اما، کو عدالت ؟!!
ای یار ستمدیدگان: چگونه بخندیم در حالیکه حتی نمی توانیم در مملکتمان به آزادی فکر بکنیم چه رسد به اینکه آزادی را در آغوش بگیریم !؟
ای یار غائب:
باور کن در نبود تو در زندانی بزرگ بنام ایران، اسیریم؛ زیرا تو معنای عدالتی . بیا و نگاه کن مدعیان نیابت تو چگونه آبروی انسانیت را برده اند و قداست بشری را لکه دار کرده اند! در مهد تمدن و فرهنگ ، پیوند گونه و اشک به پیوندی جاودانه بدل گشته و پشتمان از ضربت شلاق انسان نماهای ضد بشر، زخمی و کبود است. چگونه شادمانی کنیم در حالیکه اینجا با ارزشترین داشته هایمان یعنی اعتقاداتمان بازیچه ی اشغالگران دیانت است و این غارتگران، به چپاول هست و نیست ما پرداخته اند؟!
مصلحا :
حال که در حساسترین شبهای ظلمانی تاریخ بسر می بریم، سلامی می فرستیم به تو ای آفتاب عدالت فزای عصر تا هر چه زودتر به انهدام شب برخیزی و خفاشان عصر را نابود نمایی . بیا و کتاب غبار گرقته ی تاریخ را صفحه ای نو بنگار. صفحه ای که در آن نشانی از واژه های تبعیض، زندان، اعدام، دروغ، نابرابری و استبداد نباشد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر