سکولاریسم و مسئله ما
حسین میرمبینی
www.motarezeh.com
همانگونه که پیش زمینه فکری " سکولاریسم " در اروپا با ظهور مارتین لوتر (۱۵۴۶م- ۱۴٨٣) ، کشیش اصلاح طلب آلمانی و مکتب اعتراضی او از دل مذهب مسیحیت بوجود آمد، ما نیز باید با نقد کلیت " اسلام سیاسی" و دامن زدن به یک نهضت خردگرایی از درون خود اسلام ، اساس یک جریان دینی اعتراضی را که با اندیشه " سکولاریسم " سازگاری داشته باشد، پی ریزی کنیم.
" تلفیق دیانت و دولت " ، فکری است ناصواب که ربطی به اصل و ذات ادیان توحیدی و گاها غیر توحیدی ندارد. در واقع ریشه پیدایش این فکر همیشه از آنجایی بوجود آمده که مردمانی سودجو و قدرت طلب، ضمن بهانه قرار دادن دین توانسته اند با قرائت قدرت طلبانه از دین، مردمانی را با خود همراه سازند. در اصول راستین تعلیمات دینی ادیان ابراهیمی، طرح این مسئله به انحاء مختلف اشاره و گوشزد شده است. بحث چرایی و چگونگی پیدایش اندیشه التقاطی دین و دولت در فرهنگ ایران زمین نیز از دیرباز شناخته شده و قدمت آن حتي به تاریخ اسطوره ای ما می رسد. چنانکه این بحث در داستان جمشید و ضحاک و همچنین در داستان اسفندیار اشاره شده و حکیم ابوالقاسم فردوسی آن را به زیبایی تمام بیان کرده است. حتي روشن تر از آنها فردوسی در نامه رستم فرخزاد به برادرش این بحث را باز می کند.
درعین حال باید توجه داشت که اساس شکل گیری تمدن ها و دولت ها در گذشته، اغلب بر پایه قدرت و حس بقای فردی و قومی بوده است. به عبارت دیگر از آنجایی که در انسان، قدرت نیاز بقای فردی و قومی در جهت ادامه زندگی و رسیدن به مواهب طبیعی از سایر نیازهای او، از جمله نیازهای روانی و روحی او، قوی تر است، انسانها در جایی که از فرهنگ و دین سالمی برخوردار نباشند در وهله نخست روی به قدرت می آورند و سعی می کنند در ارتباط با خواسته های زمینی خود هرچه قوی تر گردند. این باعث شده که آنها حتي دین و آیین شان را که می باید آنها را برای تعالی روحی و انسانیت تربیت نماید، وسیله ای می کنند که بتواند آنها را در رقابت با دیگر انسانها در موقعیت بهتری قرار دهد. از اینرو قدرت طلبی و برتری جویی مشخصه اصلی کسانی است که می خواهند از تلفیق دین و دولت ( یا ایدئولوژی و قدرت ) به همه خواسته های نا مشروع زمینی و توسعه طلبانه خود نائل آیند. بر این اساس می بینیم که علی رغم اندیشه های پاک زرتشت در گات ها، و آشنایی ایرانیان از دیرباز با سرنوشت جمشید ( که در اسطوره های کهن ایرانی از آن یاد شده است )، باز برخی از ایشان ( ساسانیان ) بر بنیان فکر " تلفیق دین و دولت " دولت تشکیل می دهند و طی ۴۲۷ سال (از ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی) حکومت، بر بخش عظیمی از جهان آن روز تسلط پیدا می کنند.
در قرآن کریم نیز در پیوند با مذمت مذاهب قدرت طلب و طریقه هایی که از دین قصد دنیا خواهی دارند ( بویژه حاکمیت های مذهبی )، بسیار سخن گفته شده که به دلایل روشن هیچگاه فرصت تبلیغ و انتشار پیدا نکرده است. دلیل این مسئله هم چیزی نیست جز اینکه بعد از مرگ پیامبر، مسلمانان در ارتباط با پیام پیامبرشان خلط مبحث کردند و آخر الامر با رویکرد به قدرت و تلفیق دین و دولت، اسلام را به یک دین سیاسی محض تبدیل کردند. با ادامه دار گشتن آن اسلام ( البته در شکل ها و فرم های گوناگون )، اینک مسلمانان اغلب چنان گمراه گشته اند که قادر نیستند، دروغها ، افتراها و پیرایه هایی که ملاها و مفتی ها و صوفی ها در طی این قرون و اعصار به این آیین بسته اند، را از آن باز شناسند. این است که امروز اغلب جوامع به اصطلاح اسلامی ( بویژه ایران ما ) در چنبره فکر شیطانی " تلفیق دین و دولت " گرفتار آمده اند و راه نجاتی برای آنها ( و ما ) متصور نیست.
حال اگر برای رفع این معضل بپذیریم که " سکولاریسم " راه حل نهایی خرد گرایانه ما در جهت بنای یک حکومت دموکراتیک در ایران است، در آن صورت چاره ای نداریم جز آنکه با بررسی سکولار متون دینی ، از درون خود اسلام، بر پایه مستندات تاریخی و دینی ، پیش زمینه های فکری پیدایش یک نهضت اعتراضی را بوجود آوریم. نهضتی که بتواند در راستای ایجاد نهاد "سکولاریسم"، ما را در باز شناسی یک اعتقاد سالم اسلامی نیز یاری رساند.
۲ نظر:
آقای عزیزی که مقاله مرا در سایت خودتان منتشر کرده اید
از شما انتظار است (از شمایی که دم از حقیقت می زنید) نام نویسنده مقاله"سکولاریسم و مسئله ما" را در همان ابتدای مقاله منتشر کنید. لطفا امانت داری را رعایت کنید تا اعتماد بیشتری بین مخالفین "جمهوری اسلامی" بوجود آید.
با تشکر
حسین میرمبینی
سایت اختصاصی من
www.motarezeh.com
با سلام خدمت دوست عزيز و گرامي
در ابتدا بخاطر اين نوشتار دقيق و اصولي نسبت به نياز جامعه ي امروز ايراني و مقايسه ي زيباي بين قرون وسطاي عصر مارتين لوتر و چارچوبهاي حاكم نظام ديكتاتوري ايران سپاسگزارم و براي جنابعالي آرزوي توفيقات روز افزون را خواهانم.
دوست عزيز عدم آوردن نام نويسنده در ابتداي مقاله ي مذكور دليل بر رعايت حريم امانت داري نمي باشد. يقينا از اصول امانت داري در عرصه خبري و يا نوشتاري ذكر نام مأخذ و يا نويسنده مي باشد . ولي چنين اصل و يا قائده اي وجود ندارد كه حتما ذكر مأخذ و يا نام نويسنده در ابتدا و يا انتهاي آن خبر و يا مطلب ذكر شود كه با رجوع به عرصه خبري ملاحظه مي كنيد كه هر دو رويه مورد استفاده قرار مي گيرد و با پيگيري ادامه مطلب متوجه مي شوي كه نام محترم جنابعالي همراه با توضيحات لازم در انتهاي مقاله ذكر شده است .
و همچنين با رجوع به پيوند ( مجموعه مقالات ) كه در سايت مندرج گرديده در مي يابيد كه تمامي مقالاتي كه به قلم آيت الله بروجردي تحرير گرديده در انتهاي نوشتار نام ايشان ذكر شده .
ولي باز چون حقوق كپي برداري از اين مقاله انحصار به شما دارد و تأكيد بر اين داريد كه حتما نام نويسنده در آغازين كلام ثبت گردد مجددا به اين نحو مطلب را به روز نموديم.
با تشكر فراوان/ پايدار
ارسال یک نظر