در همدردي با همبنديهاي اينسو و آنسوي ديوار!
**********
اي همقفس ، اي همنفَس ، ما در قفس ، واي از نفَس
او در قفس ، رفت از نفَس ، يك فوج آهو در قفس
طوطي ، چو آمد در قفس ، الكن شد از اين قفل خس
يك همهمه در اين قفس ، كو صاحب قطع نفَس
يك ملتي اندر قفس ، تقويم عصري بينفَس
سوز و گدازم در قفس ، آئين پاكم بينفَس
من خانه سازم در قفس ، بيرون شوم از اين نفَس
من ناله كردم در قفس ، آواره كردم اين نفَس
صدپاره كردم اين قفس ، آزاده كردم اين نفَس
ني معبدم، ني مسجدم ، عاري شد اندر اين قفس
اشكم نگر ، خون جگر ، جوشد به فقدان نفَس
روزت گرامي ، شير ما ، افتادهاي اندر قفس *
از غلظت زجر و تعب ، واماندهاي از هر نفَس
ميرفت موج ارجعي ، از آسمان اين قفس
ميزد همي سيد به سر ، قلبم جدا شد از نفَس
زندان اوين ، سيد حسين كاظميني بروجردي
در سختترين احوال عصبي و دردناكترين شرايط جسمي
* اشاره دارد به روزهاي مهم در تقويم مبارزات تمامي استبدادستيزان كه در اسارت به سر ميبرند
اي همقفس ، اي همنفَس ، ما در قفس ، واي از نفَس
او در قفس ، رفت از نفَس ، يك فوج آهو در قفس
طوطي ، چو آمد در قفس ، الكن شد از اين قفل خس
يك همهمه در اين قفس ، كو صاحب قطع نفَس
يك ملتي اندر قفس ، تقويم عصري بينفَس
سوز و گدازم در قفس ، آئين پاكم بينفَس
من خانه سازم در قفس ، بيرون شوم از اين نفَس
من ناله كردم در قفس ، آواره كردم اين نفَس
صدپاره كردم اين قفس ، آزاده كردم اين نفَس
ني معبدم، ني مسجدم ، عاري شد اندر اين قفس
اشكم نگر ، خون جگر ، جوشد به فقدان نفَس
روزت گرامي ، شير ما ، افتادهاي اندر قفس *
از غلظت زجر و تعب ، واماندهاي از هر نفَس
ميرفت موج ارجعي ، از آسمان اين قفس
ميزد همي سيد به سر ، قلبم جدا شد از نفَس
زندان اوين ، سيد حسين كاظميني بروجردي
در سختترين احوال عصبي و دردناكترين شرايط جسمي
* اشاره دارد به روزهاي مهم در تقويم مبارزات تمامي استبدادستيزان كه در اسارت به سر ميبرند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر